دیدار با یار مهربان

دیدار با یار مهربان


ضرورت آشنایی دانش آموزان  با شخصیت های دینی و مذهبی / دانش‌آموزان سرمایه اصلی کشور هستند / چی شد که طلبه شدم/ دو چیز را خوب یاد بگیرید؛ سخنوری و نویسندگی / خاطره ای از روزهای مدرسه و نقش تأثیر گذار معلم شیمی در علاقمندی دانش آموزان به دین / طرح «دیدار با یار مهربان» یک برنامه ابتکاری است / ضرورت تحقیق و پژوهش در مورد هلوکاست در مدارس /  پاسخ معظم له به سوالات دانش آموزان درباره مرجعیت، سوابق انقلابی و سن تکلیف دختران و پسران‌

در کتاب های جدید فارسی دورۀ ابتدایی (بخوانیم و بنویسیم) صفحاتی وجود دارد که به درس های آزاد یا نانوشته تعلق دارد، به دیگر سخن، آموزگارانی که این کتاب ها را تدریس می کنند، با ابتکار و خلاقیت و هدایت دانش آموزان کلاس خود، برای تولید این درس ها قدم بر می دارند. اگر طراحی آموزشی این درس ها را با نگاه خلاقیت محور، و با توجه به امکانات و قابلیت هایی که می تواند به راحتی در اختیار کلاس ها قرار گیرد، انجام دهیم، می توانیم ضمن تنوع بخشیدن به یادگیری و در نظر گرفتن مواردی که از دید مؤلفان کتاب های درسی و برنامه ریزان به دور مانده است، کلاس خود را پویا و خلاق تر کنیم.

اگر قدری به دور و اطراف خود در شهر و روستایمان دقیق تر نگاه کنیم، چهره های درخشان فراوانی را می توانیم  پیدا کنیم که دانش آموزان می توانند از آن ها درس دین و زندگی بیاموزند. این فرد ممکن است مرجع عالی مقامی چون آیت الله العظمی مکارم شیرازی باشد و یا آموزگاری ساده، پیش نماز مسجدی قدیمی، کاسب و مغازه داری منصف، کارمند و کارگری صادق و تلاشگر، و یا پدر و مادری فداکار،  بی شک با اندکی توجه و بهره گیری از قابلیت های محیطی، می توان برنامه های درسی دانش آموزان را اثر گذار تر از وضع فعلی ارائه داد و زندگی روزمرۀ آنان را با تربیت دینی پیوند زد.

نگاشته مذکور،گزارش مبسوطی است از دیدار صمیمی جمعی از دانش آموزان مجتمع آموزشی و پرورشی حضرت معصومه (سلام الله علیها) استان قم،  با حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، در ارتباط با اهمیت درس های نانوشتۀ کتاب درسی دانش آموزان و در راستای اجرای طرح علمی، آموزشی، پژوهشی-تربیتی «دیدار با یار مهربان».

در این دیدار صمیمی و با نشاط، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، در خصوص توجه و رویکرد آموزش و پرورش به روش های نوین و ابتکاری در امر تعلیم و تربیت و همچنین چگونگی مراحل و سیر تکامل زندگانی خویش برای دانش آموزان، بیانات بسیار مهم و ارزشمندی را ایراد فرمودند که توجه به این فرمایشات، برای تمامی دست اندرکاران امر تعلیم و تربیت از اهمیت به سزایی برخوردار است.

ضرورت آشنایی دانش آموزان  با شخصیت های دینی و مذهبی

آشنایی هر چه بیشتر دانش آموزان با علما، دانشمندان، مراجع و مفاخر بزرگ ایرانی در قید حیات و ارائه ی الگویی عینی و ملموس از آن ها وبهره مندی دانش آموزان از انفاس قدسی و فیوضات معنوی مراجع و مفاخر بزرگ ایران و جهان اسلام از نزدیک، به صورت حضوری و رودررو در راستای ارتقای تربیت دینی دانش آموزان  از اهمیت بالایی برخوردار است.

لذا اختصاص برخی از موضوعات دروس کتاب های درسی؛ به ویژه درس آزاد کتاب فارسی دانش آموزان، به معرفی مراحل و سیر تکامل زندگانی پرخیر و برکت علما، دانشمندان، مراجع و مفاخر بزرگ ایرانی در قید حیات و آشنایی دانش اموزان با آنان از این طریق و پیشنهاد این طرح به آموزش و پرورش انکار ناپذیر است.

دانش‌آموزان سرمایه اصلی کشور هستند

بسم الله الرحمن الرحیم. اولاً از زحمات شما دست اندرکاران محترم و همه فرزندان عزیزمان بسیار متشکرم. در واقع شما با اجرای طرح های متعدد و متنوع علمی آموزشی پژوهشی تربیتی در کلاس های گل بهشت، فصل تازه ای در مسألۀ ی تعلیم و تربیت گشوده اید که این فصل هم از نظر اسلامی و هم از نظر میهنی و کشور مهم است.

سرمایه های مملکت، همان نیروهای انسانی آن هاست و در درجه ی اول جوانان و نوجوانان هستند. این ها سرمایه ی اصلی هستند. اگر ما این ها را خوب نگهداری کنیم و پرورش دهیم، همه چیز مملکت حفظ می شود و اگر آن ها از دست بروند، در واقع همه چیز از دست رفته است.

بزرگانی که بودند، چه در روحانیت و چه در علوم دیگر، همه از میان همین فرزندان برخاستند. ما چه می دانیم، در آینده ممکن است این دانش آموزان، بزرگانی در علم و ادب و فلسفه و فقه و علوم تجربی و از مخترعان و مکتشفان باشند. ما نمی شناسیم، در آینده هم ظهور بروز می کنند. کما این که بزرگان پیشین هم در این سن و سال، ناشناخته بودند.»

چی شد که طلبه شدم

سپس معظم له مراحل و سیر تکامل زندگانی خودشان را برای دانش آموزان این مدرسه که از ایتام هستند، چنین توضیح دادند: «من خودم از کسانی هستم که در سنین جوانی، یعنی شاید 17سالگی، پدرم را از دست دادم. این موضوع، گرچه در ظاهر خلایی در زندگی من ایجاد کرد، ولی سبب شد من متکی به خود شوم و خودم را بسازم. من از این وضعیت واقعاً حسن استفاده را کردم و توانستم بر خیلی از مشکلات خودم پیروز شوم.

14ساله بودم که رضا خان سقوط کرد و مملکت آزاد شد. در شیراز ما عالم بزرگی داشتیم به نام آیت الله سید نورالدین حسینی که به فکر احیای مدرسه های دینی افتاده بود. این مرد بزرگ در شیرار رفت منبر و گفت: «من می خواهم حوزه های علمیه را احیا کنم، لازم نیست تمام وقت بیایید، پاره وقت بیایید. یک ساعت هم باشد عیبی ندارد».

تقریباً حدود 500 نفر رفتند و اسم نویسی کردند. گفتم، من هم عقب نمانم، رفتم و اسم نویسی کردم. وقتی مشغول به تحصیلات دینی شدم، دیدم مثل این که گمشده ی مهمی را پیدا کردم، احساس کردم این تعلیمات دینی  خیلی با روح من سازگار است.

عالمی بود در شیراز، آمد در بازار پیش پدرم و گفت: « چند تا فرزند داری؟» پدرم گفت: «پنج تا». او گفت: « خمس این پنج تا را بده! این ناصر را بده ما ببریم به حوزه ی علمیه، تمام وقت باشد. پدرم هم این خمس را داد و ما رفتیم به آن جا شروع کردیم به ادامه ی تحصیلات.

چهار سال هم در مدرسه ی علمیه ی شیراز درس خواندیم. البته درس ده ساله را ما چهار ساله خواندیم.

در سن 18 سالگی وارد حوزه ی علمیه ی قم شدم و 23 ساله بودم که به حوزه ی علمیه نجف رفتم. در سن 24سالگی علمای بزرگ نجف به من اجازه اجتهاد دادند و با اجازه ی اجتهاد به ایران برگشتم.

آن وقت ها در این سن و سال، کم کسی بود که اجازه ی اجتهاد را بگیرد؛ ولی بزرگان نحف این اجازه را به من دادند. پس از بازگشت به ایران، به فکر افتادم که نویسندگی را در پیش بگیرم.

دو چیز را خوب یاد بگیرید؛ سخنوری و نویسندگی

من به شما عزیزان عرض کنم که دو چیز را باید یاد بگیرید: یکی نوشتن و دیگری سخنرانی.

یعنی این که بتوانید کتاب و مقاله بنویسید و هم چنین بتوانید، با شجاعت صحبت کنید. پس یکی قلم و دیگری بیان، این دو شمشیر هستند؛ شمشیر قلم و شمشیر زبان، این دو تا را باید یاد بگیرید تا در زندگی عقب نمانید. اگر کوه علم باشید، اما نتوانید بنویسید و بیان کنید، در زندگی عقب خواهید ماند.

این را برای شما، می گویم، نه برای تعریف از خودم، به شخصیت خودتان اعتماد کنید. من تا حال 140 کتاب نوشته ام. با آن همه گرفتاری هایی که دارم، قلم را زمین نگذاشته ام. مرتب باید کتاب بنویسم زیرا چیزی که از ما باقی می ماند، کتاب های ماست.

و این باعث شد که من در قم، عده ی زیادی را علاوه بر فقه و اصول و موارد دیگر، در مسأله ی نویسندگی هم تربیت کنم.

خاطره ای از روزهای مدرسه و نقش تأثیر گذار معلم شیمی در علاقمندی دانش آموزان به دین

اجازه دهید از دورانی که به مدرسه می رفتم، داستانی را برایتان تعریف کنم، تا بدانید که  معلم خوب، چه قدر می تواند اثر گذار باشد.

خانواده ما مذهبی بود، اما خانواده ای که پدرش روحانی باشد و یا دایی و عمویش روحانی باشد، نبود. پس چه شد که ما جذب این کار  شدیم؟ علتش این است که ما معلمی داشتیم که دبیر شیمی بود. دبیر شیمی که کاری به تعلیمات دینی ندارد! اما این دبیر شیمی ما، خیلی متدین بود.

ایشان گفت: «من درس شیمی را به طور کامل به شما یاد می دهم، اما رساله ی آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی را هم بخوانید».

از همان وقت بود که بچه های کلاس ما به اسلام، روحانیت و مذهب علاقمند شدند و ما آمدیم به سمت روحانیت.

حالا اگر من 140 کتاب نوشته باشم، آن معلم من هم در ثواب این کار مهم سهیم است. چرا؟ برای این که او ما را تشویق کرد. بنابراین، اگر آمادگی روحی با تشویق بیرونی تلفیق شود، محصول و نتیجه می دهد. اما هم اگر بتوانیم عده ای را فن نویسندگی یاد بدهیم  و آن ها هم بنویسند، اگر قصد قربتی داشته باشیم، ما هم در ثواب کار آن ها سهیم هستیم.

طرح «دیدار با یار مهربان» یک برنامه ابتکاری است

بنابراین این استادان شما که آمدند این طرح را برای شما برنامه ریزی کردند، بسیار برنامه خوبی است. ان شاء الله در میان شما عالمان بزرگ، دانشمندان و شخصیت های بزرگی پیدا می شود که این هم هم در خدماتی که شما می کنید، سهیم هستند.

اول اینکه برنامه ای را که برای شما انتخاب کرده اند، برنامه ای ابتکاری است و استعدادهای شما را خوب پرورش می دهد. بنابراین قدر این برنامه و قدر معلمان خود را بدانید.

اما در مورد این که گفتند، بر اساس طرحی بنا دارند آشنایی با سیر تکامل زندگانی علما، دانشمندان، مراجع و مفاخر بزرگ ایرانی در قید حیات را به عنوان موضوع برخی از درس های کتاب های درسی و به ویژه درس آزاد کتاب فارسی شما قرار دهند و هم چنین پیشنهاد تعمیم این طرح را به آموزش و پرورش ارائه دهند.

من قطع نظر از شخص خودم، باید بگویم که بسیار کار خوبی است که ما دربارۀ شخصیت های زنده بحث کنیم. چرا؟ به علت این که در دسترس ما هستند و ما می توانیم پیش آنها برویم.

بعضی به ما وصله می چسبانند و می گویند شما مرده پرستید! فلان آقا تا زنده است، هیچ شخصیتی نیست، اما وقتی که از دنیا می رود، روزنامه ها، رادیو و تلویزیون پر می شود از شخصیت او، ای بابا، چرا تا زنده بود به ما معرفی نکردید و وقتی از دسترس ما رفت، معرفی کردید!

بنابراین ما باید برای زندگان هم مراسم داشته باشیم. تا همه ی آن ها تشویق بشوند. اخیراً من دیده ام که در آموزش و پرورش و دانشگاه هم این برنامه ها شروع شده و برنامه های خوبی است.

ضرورت تحقیق و پژوهش در مورد هلوکاست در مدارس

اما در مورد این موضوع هم که گفتید می خواهید ابتکاری به خرج بدهیم و پیشنهاد کنید که موضوع «هلوکاست» را هم در متون کتاب های درسی تاریخ بنویسند، این کار هم بسیار خوب است. چرا؟ برای این که غربی ها با جنجال دارند عقاید خودشان را جا می اندازند که ما عقب نشینی کنیم. ما نباید عقب نشینی کنیم. هلوکاست مسأله ای تاریخی است. یا راست یا دروغ، ما نمی خواهیم نفی و یا اثبات کنیم. بلکه می خواهیم درباره ی آن بحث کنیم. آخر این کجایش گناه است که اگر کسی در اروپا درباره اش بحث کند، او را به زندان می اندازند؟ این چه آزادی است؟

ما می خواهیم این سد را بشکنیم. ما می خواهیم درباره ی آن تحقیق و پژوهش کنیم، و خیلی خوب است که ایران در این زمینه خط شکن باشد. هم چنین، کشورهای اسلامی دیگر هم این جنجال غرب را بشکنند.

بنابراین این طرح هم پیشنهاد خوبی است که من امید دارم مورد استقبال آموزش و پرورش قرار بگیرد. در دانشگاه ها هم بحث شود. سمینار بگیرند و از جهان اسلام و غیر اسلام هم دعوت کنند. حتی از خود دانشمندان یهودی دعوت کنند و مرعوب جنجال های آن ها نشوند.

پاسخ معظم له به سوالات دانش آموزان درباره مرجعیت، سوابق انقلابی و سن تکلیف دختران و پسران

شما از این که مرجع تقلید شده اید، چه احساسی دارید؟

سوال بسیار خوبی است. احساس من این است که بار سنگینی را به دوش گرفته ام. یعنی ممکن است هزاران و یا میلیون ها نفر فتوای مرا عمل کنند. نتیجه اش چه می شود؟ من باید خیلی دقت کنم تا در فتواها اشتباه نکنم. بنابراین از خدا می خواهم که این توفیق را به من بدهد تا بتوانم این بار سنگین را به مقصد برسانم.

آیا شما در جریانات انقلاب حضور داشته اید و اگر بله، چه نقش مهمی داشته اید؟

در این باره باید بگویم که دوران انقلاب، دوران مفصلی بود برای ما، من در این دوران سه بار تبعید شدم و سه بار هم به زندان رفتم. یک بار تبعید شدم به چابهار، یک بار به مهاباد و یک بار هم به انارک نایین.

سه بار هم به زندان رفتم، یک بار در تهران، یک بار در قم و یک بار هم در شیراز. علتش هم این بود که من خودم اعلامیه می نوشتم و گاهی اعلامیه های تندی هم می نوشتم. آن حد که در توان داشتیم، در این زمینه انجام دادیم.

چرا پسرها در 15 سالگی و دختر ها در 9 سالگی به سن تکلیف می رسند؟

احسنت، چه سوال خوبی است! ببینید من برای شما مثالی بزنم. اگر به یک درخت سرو دقت کنید، می بینید که این درخت آهسته نمو می کند. اما اگر نگاه کنید به یک گل نیلوفر، می بینید که با سرعت رشد می کند. یعنی آن هایی که ساختمان لطیف تری دارند، نموشان سریع است و آنها یی که ساختمام خشن تری دارند نموشان آهتسه تر است.

بنابراین دختران رشد فکری و جسمانی شان سریع تر از پسران است و این در حالی است که رشد فکری و جسمانی پسران ممکن است قوی تر باشد. اما آهسته تر است و به همین خاطر، پسر وقتی به سن 15 سالگی می رسد، همان رشدی را دارد که دختر در سن 9 سالگی داشته است. چرا؟ برای این که موجودات لطیف تر، نموش سریع تر است و موجود خشن تر، نموش کمی کند تر.

هم  سوال هایتان خوب بود و هم برنامه ی امروزتان. حالا من حدیثی را می خوانم و شما هم با من تکرار کنید. قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «مَآ كَانَ لِلّهِ، یَنْمُوُ؛ هر کاری برای خدا باشد، پیشرفت می کند».

کارهای سیاسی، اقتصادی، علمی، اجتماعی و هر کاری که برای خدا باشد، نمو و پیشرفت می کند.

سخن آخر

در پایان  ضمن دعای خیر و آرزوی موفقیت روز افزون برای تمامی دست اندکاران امر تعلیم و تربیت و هم چنین دانش آموزان عزیز باید تأکید نمایم این برنامه را بسیار موثر و مفید دیدم، امیدوارم گسترش یابد؛ به سهم خود از تمامی مسئولان و دست اندرکاران، دانش آموزان کلاس گل های بهشت، که یک کلاس کاملاً ابتکاری و پربار است، همراه با اساتید محترم آنان، تشکر و قدردانی می نمایم و امیدوارم همیشه موفق و موید باشند. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

منبع: ماهنامه‌ی رشد آموزش ابتدایی

 

 

captcha