مسأله 1680ـ اگر در محلّ خودش مستحق پيدا شود، با اين حال مى تواند زکات را به محلّ ديگرى ببرد; ولى مخارج آن بر عهده خود اوست و اگر زکات تلف شود بنابر احتياط واجب ضامن است، هرچند با اجازه حاکم شرع باشد.
مسأله 1679ـ هرگاه زکات بر کسى واجب شود، ولى در آن محل مستحقّى نباشد، چنانچه اميد نداشته باشد که بعداً در آنجا مستحقّى پيدا کند بايد زکات را به محلّ ديگرى ببرد و به مصرف برساند و بنابراحتياط واجب مخارج حمل و نقل به محلّ ديگر به عهده خود او است، ولى اگر زکات تلف شود، ضامن نيست.
مسأله 1977ـ بعد از ضامن شدن بدهى بدهکار به ذمّه ضامن منتقل مى گردد و ذمّه بدهکار پاک مى شود و اگر ضمانت به خواهش بدهکار صورت گرفته باشد هر وقت ضامن بدهى را داد مى تواند آن را از بدهکار سابق بگيرد، نوع ديگرى از ضمان نيز وجود دارد که شخصى، ضامن ديگرى مى شود، به اين منظور که اگر بدهکار در دادن بدهى کوتاهى کرد، يا نتوانست آن را بپردازد، طلبکار طلب خود را از ضامن بگيرد، اين نوع ضمان نيز صحيح است و غالب ضمانتهايى که در بانکها يا در برابر وامها مى گيرند از اين قبيل است (اوّلى را نقل ذمّه مى گويند و دومى را ضمّ ذمّه به ذمّه و هر دو صحيح است).
مسأله 600ـ هرگاه کسى وصيّت کند بدن او را در جاى معيّنى دفن کنند و به وصيّت او عمل نکنند و در جاى ديگرى دفن شود جايز نيست قبر او را نبش کنند و به جاى مورد وصيّت انتقال دهند.
مسأله 252ـ هرگاه غذايى را که در ظرف طلا يا نقره است به منظور پرهيز از حرام در ظرف ديگرى بريزند اين استعمال جايز است، ولى اگر به اين منظور نباشد حرام است، امّا به هر حال خوردن آن غذا از ظرف دوم که طلا و نقره نيست، اشکال ندارد.
مسأله 223ـ اگر خون بدن انسان يا حيوانى که خون جهنده دارد به بدن حيوانى که خون جهنده ندارد منتقل گردد و خون آن حيوان حساب شود پاک است و آن را «انتقال» گويند بنابراين، خون پشه که جزء بدن اوست پاک است، هر چند در اصل آن را از انسان گرفته، ولى خونى که زالو از انسان مى مکد پاک نيست، چون جزء بدن او محسوب نمى شود.
مسأله 168ـ مطهّرات به چيزهايى گفته مى شود که نجس را پاک مى کند و آن 12 چيز است: 1ـ آب 2ـ زمين 3ـ آفتاب 4ـ استحاله 5ـ انقلاب 6ـ ثلثان شدن 7ـ انتقال 8ـ اسلام 9ـ تبعيّت 10ـ برطرف شدن عين نجاست 11ـ استبراء حيوان نجاستخوار 12ـ غايب شدن مسلمان، که احکام اينها بطور تفصيل در مسائل آينده خواهد آمد.
مسأله 148ـ اگر مگس يا مانند آن روى چيز نجسى بنشيند، که تر است و بعد روى چيز پاکى بنشيند نجس نمى شود، چون احتمال دارد پاى اين حشرات رطوبتى به خود نگيرد،امّا اگر بدانيم نجاستى را باخود حمل کرده وسرايت نموده،نجس مى شود.
در اواخر جنگ فرزندمان به شهادت رسيد، به دليل مشخص نبودن هویت وى در آن زمان، متأسفانه 18 سال پيش بهاشتباه بهجای فردى ديگر كه پس از يك سال و نيم از اسارت بازگشته بود به خاك سپردهشده است؛ اكنون پس از مدّتها چشمانتظاری بر اساس پیگیریها و مستندهايى كه به ما اعلامشده، دریافتهایم كه همان شهيدى كه به نام شهيد گمنام دفن شده شهيد ماست. با توجّه به اینکه 18 سال از خاکسپاری وى میگذرد، آيا انتقال جنازه فرزند شهيدمان به زادگاهش جايز است؟
آقای الف در ضمن عقد لازم متعهد می شود خانه خود را به آقای ب بعد از یک سال تملیک کند، قبل از رسیدن موعد(یک سال) الف می میرد، ورثه وی ادعا می کنند با توجه به این که تعهد ناشی از شرط فعل یک تکلیف است بنابراین با وفات مورث شان آن منتفی شده و دیگر آنها تعهدی مبنی بر انتقال خانه ندارند؛ ولی مشروط له مدعی است ورثه باید به عنوان قایم مقام مشروط علیه، «مشروط به» را انجام داده و خانه را به وی منتقل کنند و حق تقسیم یا فروش آن را ندارند. در این فرض چه باید کرد؟
شخصی قطعه زمینی را در اختیار دیگری قرار می دهد تا در آن بطور نصفه کاری درختان زردآلو با دور آن درختان تبریزی بکارد، حال سوالات زیر مطرح می باشد:
1- آیا غارس می تواند بدون اجازه مالک عرصه و در واقع صاحب پنجاه درصد مغارسه حق و حقوق خود یعنی دیگر پنجاه درصد مغارسه را به غیر منتقل نماید؟
2- با فوت هر دو طرف مغارسه و از بین رفتن کلیه درختان فوق الاشاره و تبدیل زمین به زباله دانی ، آیا در حال حاضر و پس از گذشت سال ها ، وراث غارس مرحوم اجازه دارند بدون اذن مالک فعلی عرصه زمین مورد نظر، نسبت به احیاء مغارسه و تجدید اعیان درختان مذکور در فوق اقدام نمایند؟
بنده ده سال پیش اپارتمانی را به اسم دختر هشت ساله ام خریداری کردم ، همسرم با استفاده از عواطف مادر و فرزندی و بدون اطلاع بنده برای دختر نابالغ حکم رشد گرفته و سپس خانه را به اسم خودش منتقل نموده است و با نیات شوم بنای ناسازگاری گذاشته و قفل درب خانه را تعویض نموده و اجازه ورود به خانه ام را نمیدهد ، بنده خانه را که با دست رنج خودم خریداری کرده بودم هبه کرده بودم به دخترم که تحت ولایتم بود ولی اکنون از ان خانه علیه خودم و زندگیم استفاده میشود، ایا می میتوانم از نظر فقه ای خانه ام را که هبه کرده بودم بر گردانم و از هم پاشیده شدن زندگی ام جلوگیری کنم ؟
اگر ملکی مشاع بین دو نفر باشد و یکی از آنها یک دانگ از سهم خود را به غیر انتقال دهد در این صورت برای شریک حق شفعه به وجود می آید یا استقرار این حق منوط به انتقال کل حصه است؟
اگر در مدرسه: برای زنگ ورزش؛ دو نفر کاپیتان میشنوند و یار میگیرند، اگر بعد از مدتی دو تا کاپیتان با هم توافق کنند که یکی از کاپیتان ها یکی از بازی کنان ش را به کاپیتان دیگر بدهد و در مقابل از کاپیتان حریف پول بگیرد؛ این پول حلال است؟
دایی من میخواهد از همسرش جدا بشود همسرش به عنوان مهریه میخواهد اموالش را بگیرد دایی هم از من خواسته تا مدت خاصی ماشینش را به نام من کند تا به همسرش ندهد .میگوید من نمیتونم حالا حالاها ماشین بخرم، من هم بخاطر خدمات زیادی که برایمان انجام داده قبول کردم،حالا خیلی میترسم و عذاب وجدان دارم که نکند گناه باشد از طرفی دایی در خانه زندایی زندگی میکرد و طبقه بالای خانه را خودش ساخت و زندایی آن را فروخت و پولش را واسه خودش برداشت، من که به دایی گفتم میترسم و شاید گناه باشد، میگوید پس حق من چی میشود؟ و گفت من میخواهم مهریه اش را بدهم اما قسطی، نمیخواهم حقش را بخورم ، اما یک چیز دیگر این است که بعد امضاء متوجه شدم دایی از بزرگهای محل امضاء گرفته که ماشین را سال گذشته به نام من زده که دروغ است و امسال و چند روز پیش اینکار را کرده، میخواستم اگر ممکن است راهنماییم کنید.
مهریه زوجه 14 سکه قید شده ولیکن در قسمت سایر شرایط عقدنامه قید شده که زوج یک واحد آپارتمان به آدرس مشخص بنام زوجه منتقل نماید حال مشخص شده که چنین واحد آپارتمان وجود ندارد، لازم به ذکر است قید نشده است که قیمت آپارتمان چقدر است و نیز قید نشده است که بابت بخشی از مهریه باشد، یا زوج باید قیمت را بدهد و آیا این شرط باطل است و آیا این شرط ابتدایی است؛ لازم به ذکر است زوجه میگوید اگر این شرط نبود حاضر نمی شد که با14 سکه مهریه ازدواج کند.