واکاوی ابعاد «افساد فی الارض» در جرائم اقتصادی از منظر معظم له

واکاوی ابعاد «افساد فی الارض» در جرائم اقتصادی از منظر معظم له


اصل تناسب جرم و مجازات در حقوق کيفری/«مفسد فى‏ الارض كيست؟/ افساد فی الارض از دیدگاه قرآن/اخلال در نظام اقتصادی کشور به مثابۀ افساد فی الارض/اجرای حد بر مفسدین فی الارض؛ ضامن امنیت و عدالت/ برخورد قاطع با مفسدان اقتصادی؛ مهم ترین وظیفه قوه قضائیه/ اخلال گران بازار ارز به عنوان مفسد فی الارض محاکمه شوند‌

مفاسد اقتصادى  در جهان معاصر بيداد مى كند؛ دنيا پرستان عموماً و غربى ها خصوصاً، براى رسيدن به دلار و يورو دست به هر كارى مى زنند[1]؛ لذا يكى از مشكلات دنياى امروز كه شعارش «درآمد بيشتر با رنج كمتر» است، در نهایت به افزايش جرم  و جنايت منتهی شده است. زیرا اخلاق، جايى در محاسبات و معاملات اقتصادى ندارد و در حقيقت اين نوع نگاه، ناشى از ضعف اعتقاد و ضعف اخلاق است.[2]

 آمارها نیز نشان مى دهد كه سال به سال دامنه جرائم گسترده تر مى شود. به ویژه جرائم مالى  که به شدت در حال رشد است[3] و آن چه براى دنياى مادّى مهم است دلارهاى بيشتر است، به هر قيمت و با هر وسيله اى كه به دست آيد.[4]

از آنجا که اقتصاد ايران اسلامى هنوز سلامتى كامل خود را به دست نياورده و همچنان به درآمدهاى نفتى متکی است و موج واردات كالا و خدمات از كشورهاى ديگر نیز تداوم یافته است لذا روشن است كه چنين اقتصادى، عوارض و پيامدهاى متعدّدى به دنبال خواهد داشت، كه فساد مالی و جرائم اقتصادی از جمله آنهاست؛ زیرا اقتصاد ناسالم زمينه ساز و بستر مناسبى براى فعاليّت هاى ناسالم اقتصادى ديگر است.[5]

اینگونه است که بسيارى از رسوايى ها در مسائل مالى، از جمله رشوه، فساد و اختلاس  پيدا مى شود و دزدى هايى صورت مى گيرد و آمار شگفت انگيزى در رسانه ها منتشر می شود.[6]

با این تفاسیر بديهى است اشخاصی که امنیت اقتصادی کشور را اینچنین به ورطۀ سقوط می کشانند بايد به عنوان مفسدین الارض به اشد مجازات  گرفتار شوند تا عبرت ديگران گردند و محيط اقتصادی از آلودگى ازگناه پاك گردد.[7]

زیرا بر هم زدن موازنه  اقتصادى  و پيدايش اختلافات طبقاتى در جامعه؛ عقاب و مجازات سختی در پی دارد؛ اگر در گذشته مردم دنيا به اهميت اين دستور اسلامى درست آشنا نبودند امروز ما به خوبى مى توانيم به آن پى ببريم، زيرا نابساماني هايى كه دامن بشر را، بر اثر ثروت اندوزى گروهى خود خواه و بي خبر، گرفته در نهایت به شكل آشوب ها و جنگ ها و خونريزي ها ظاهر مى شود و این پدیدۀ شوم بر هيچكس پوشيده نيست.[8]

اصل تناسب جرم و مجازات در حقوق کيفری

رعايت تناسب  ميان «جرم » و «جريمه»، از مسلّم ترين مسائل اسلامى و تشكيلاتى است كه دقّت در باب حدود و ديات در فقه اسلام، اين معنى را كاملًا مشخّص مى كند.[9]

لذا هر جرمى جريمه خاصّ خود را دارد؛ گاه مجازات آن يك شلّاق، گاه پنجاه تازيانه، گاه يكصد ضربه شلّاق، و گاه جرم آن قدر سنگين است كه مجازات آن مرگ است. بلكه برخى از اوقات جنايتكارانى را مشاهده مى كنيم كه به ده بار اعدام محكوم مى شوند؛ و اين نشانگر عمق جنايت و بزرگى جرم آنهاست.[10]

و یا برخى گناهان آثار موقّت و كوتاه مدّت دارد، برخى داراى آثار و پى آمدهاى طولانى، و برخى آثار و نتايج جاودانه و هميشگى دارد، و اين  مطلب هيچ منافاتى با عدالت و حكمت خداوند ندارد.[11]

لذا قانونگذار باید قانونى وضع مى كند كه هركس مرتكب خلاف شود فلان مقدار جريمه مالى  بدهد، يا فلان مدت در زندان بماند، مسلماً در چنين جائى بايد تناسب «جرم» و «جريمه» در نظر گرفته شود، هرگز براى يك كار كوچك مجازات اعدام  يا حبس ابد نمى توان قرار داد، و به عكس براى كار مهمى همچون قتل نفس با نابودی امنیت اقتصادی یک کشور، يك روز زندان بى معنى است، حكمت و عدالت ايجاب مى كند كه اين دو با هم كاملًا متناسب باشد.[12]

«مفسد فى  الارض»  كيست؟

فساد نقطه مقابل صلاح است و به هر گونه تخريب و ويرانگرى گفته مى شود، لذا فساد هر گونه خارج شدن اشياء از حالت اعتدال است، كم باشد يا زياد، و نقطه مقابل آن صلاح است و اين در جان، بدن، مال و اشيايى كه از حد اعتدال خارج مى شوند، تصور مى شود.[13]،[14]

بنا براين تمام نابساماني هايى كه در كارها ايجاد مى گردد، و همه افراط و تفريط ها در كل مسائل فردى و اجتماعى و اقتصادی؛ مصداق فساد است.[15]

با این تفاسیر«مفسد فى الارض» كسى است كه منشأ فساد گسترده اى در محيطى شود؛ هرچند بدون توسّل به اسلحه باشد، مانند قاچاقچيان موادّ مخدّر، اخلال گران اقتصادی ونیز كسانى كه مراكز فحشا را بطور گسترده ايجاد مى كنند.[16]

لازه به ذکر است در باب حدود قانون مجازات اسلامى گاه از لفظ «مفسد فى الارض» و گاه نيز از لفظ «افساد فى الارض» استفاده شده است، که ظاهراً در ميان اين دو تفاوتى نيست؛ در يك جا سخن از فاعل به ميان آمده و در جاى ديگر از فعل.[17]

«افساد فی الارض» از دیدگاه قرآن

در بسيارى از آيات قرآن،«فساد» با كلمه«فى الارض» ذكر شده كه نشان مى دهد، نظر به جنبه هاى اجتماعى مساله است، اين تعبير در آیات متعددی از قرآن به چشم مى خورد.[18]

هم چنین«فساد» و«افساد» در آيات مختلف قرآن مجيد با گناهان ديگرى كه شايد غالبا جنبه مصداق دارد ذكر شده كه بعضى از اين گناهان فوق العاده بزرگ و بعضى از آن كوچك تر است مثلا:گاهى همرديف با جنگ با خدا و پيامبر آمده است.[19]و گاهى همرديف با هلاك كردن حرث و نسل (انسان ها و زراعت ها)،[20]و زمانى در كنار قطع پيوندهايى كه خدا به آن فرمان داده است.[21]،[22]

و گاه در كنار برترى جويى و سركشى قرار گرفته[23]  و نيز كلمه (فساد فى الارض) گاه در مورد سرقت به كار رفته، همانگونه كه در داستان برادران يوسف مى خوانيم كه پس از اتهامشان به سرقت گفتند:«تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ ما جِئْنا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَ ما كُنَّا سارِقِينَ ؛[24]بخدا سوگند شما مى دانيد ما نيامده ايم كه در زمين مصر فساد كنيم و ما هرگز سارق نبوده ايم»[25]

و گاه همرديف كم فروشى بيان شده همانگونه كه در داستان شعيب  مى خوانيم :« وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ ؛ كم فروشى نكنيد و حق مردم را كم نگذاريد و در زمين فساد نكنيد».[26]،[27]

و بالآخره گاهى به معنى به هم ريختن نظام عالم هستى و جهان آفرينش آمده است؛« لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا؛[28] اگر در زمين و آسمان غير از خداوند يگانه«اللَّه»، خدايان ديگرى بودند فاسد مى شدند».[29]

از مجموع اين آيات كه در سوره هاى مختلف قرآن آمده به خوبى استفاده مى شود كه فساد به طور كلى، يا فساد فى الارض يك معنى بسيار وسيع دارد كه بزرگ ترين جنايات همچون جنايات فرعون و ساير جباران، و كارهاى كمتر از آن را و حتى گناهان همچون كم فروشى و تقلب در معامله را شامل مى شود، و البته با توجه به مفهوم وسيع فساد كه هر گونه خروج از حد اعتدال را شامل مى شود، اين وسعت كاملا قابل درك است.[30]

و با توجه به اينكه مجازات ها بايد با ميزان جرم، مطابقت داشته باشد روشن مى شود كه هر گروهى از اين«مفسدان» بايد يك نوع مجازات شوند و مجازات همه يك نواخت نيست.[31]

حتى در آيه 33 سوره مائده كه« مفسد فى الارض» با«محارب با خدا و پيامبر» ذكر شده، چهار نوع، مجازات مى بينيم كه حتما حاكم شرع بايد در هر مورد، مجازاتى را كه با مقدار جنايت متناسب است برگزيند (كشتن- بدار آويختن- قطع ايدى و ارجل- و تبعيد) که فقهاى اسلامی در بحث محارب و مفسد فى الارض شرائط و حدود اين مجازات ها را در كتب فقهى مشروحا بيان كرده اند،[32] و نيز براى ريشه كن كردن اين گونه مفاسد، در هر مورد بايد به وسيله اى [33]متشبث شد، گاهى نخستين مرحله امر به معروف و نهى از منكر، يعنى نصيحت و اندرز و تذكرات، كافى است، ولى زمانى هم فرا مى رسد كه بايد به آخرين درجه شدت عمل يعنى جنگ متوسل شد.[34]

ضمنا تعبير به فساد فى الارض ما را به يك واقعيت در زندگى اجتماعى انسان ها رهنمون می سازد و آن اينكه مفاسد اجتماعى، معمولا موضعى نخواهند بود و در يك منطقه نمى توان آنها را محصور ساخت، بلكه در سطح اجتماع و در روى زمين گسترش پيدا مى كنند و از يك گروه به گروه ديگر سرايت خواهد كرد.[35]

اخلال در نظام اقتصادی کشور به مثابۀ افساد فی الارض

بدیهی است وقتی جامعه توسط اخلال گران اقتصادی دچار ناهنجارى هاى مالى  و اقتصادى گشته، و بازار و اقتصاد یک کشور از طریق معاملات حرام، كم فروشى، خيانت، ظلم در اموال ، احتکار و اقتصاد دلالی و وارداتی دچار تلاطم می شود باید با تمام توان به مبارزه با آن مفاسد پرداخت تا بر آن چالش ها فائق آمد.[36]

زیرا اخلال در نظام مالى  و اقتصادى، جمعيّت ها را ويران مى سازد و سبب مى شود كه ثروت ها به گونه وحشتناكى در دست افراد و مؤسسات معدودى جمع گردد و اين تقسيم غير عادلانه ثروت ها خود سرچشمه انواع بدبختى هاى اجتماعى و مفاسد اخلاقى و اجتماعی گردد.[37]

لذا بسيارى از فقها در خصوص اشخاص يا باندهايى كه با اخلال در نظام اقتصادی کشور؛ بر آشوب و شرارت دامن می زنند و موجب ايجاد ناامنى و اضطراب و خوف اجتماعى مى شوند، عنوان مفسد فی الارض اطلاق می کنند.[38]

از این رو كسانى كه در يك جامعه اسلامى براى رسيدن به منافع و مطامع خويش، اقتصاد كشور را تضعیف می کنند، بايد به عنوان مفسد فى  الارض  مجازات شوند. تا با دفع آفت، زمينه رشد فراهم گردد.[39]

اجرای حد بر مفسدین فی الارض؛ ضامن امنیت و عدالت

سلامت جامعه و امنيّت  و ثبات در آن اصل و ريشه هر خير و بركتى است؛ زيرا باران هاى پر بركت و وفور نعمت و منافع اقتصادى بدون امنيّت كار ساز نيست؛ و امنيّت اجتماعى بدون اجراى حدود و احقاق حقوق حاصل نمى شود؛ در غير اين صورت مردم به جان هم مى افتند و ظلم و فساد سطح جامعه را فرا مى گيرد؛ شهرها ويران، و بندگان خدا به استضعاف كشيده مى شوند.[40]

از جمله امورى كه بهانه گيران آن را دستاويز قرار داده اند، «حدود و تعزيرات»[41]اسلامى است. آنها مى گويند:[42]آيا نواختن صد ضربه تازيانه بر بدن شخص كه مرتكب گناهى شده، خشونت نيست؟آيا بريدن دست و پاهاى سارقان و دزدان، با رحمت دينى مى سازد؟ آيا مجازات هاى غليظ و شديد، هم چون اعدام اخلال گران در نظام اقتصادی کشور  نوعى خشونت محسوب نمى شود؟چگونه حدود و تعزيرات اسلامى با رحمت و رأفت سازگارى دارد؟[43]

بی شک اجرای حدود اسلامی خود نشانه ای از رحمت و عطوفت اسلامى است هرچند ظاهر آن براى عدّه اى در برخورد اوّليه خشونت آميز به نظر مى رسد.[44]

در این زمینه پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله می فرماید:«إِقَامَةُ حَدٍّ خَيْرٌ مِنْ مَطَرِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً[45]؛ اجراى هر نوع حدّ يا تعزيرى (به هر مقدار كه باشد) از بارش چهل شبانه روز باران بهتر است .»[46]

تأمل در این فراز نورانی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نشان می دهد حدود و تعزيرات در اين روايت نبوى به باران تشبيه شده و اجراى كمترين مقدار آن از چهل روز باران بهتر شمرده شده است؛ مفهوم اين روايت اين است كه همانطور كه باران، رحمت [47] پروردگار است و خداوند آن را بر اهل زمين نازل مى كند و منتشر مى نمايد، حدود الهى نيز نوعى رحمت الهى است. حقيقتاً اجراى مجازات هاى اسلامى همچون باران جامعه را شستشو مى دهد و اجتماع را از آلودگي ها پاك مى كند.[48]

به عنوان نمونه، اگر اخلال گران اقتصادی که باعث سلب امنيّت اقتصادی و معیشتی مردم شوند و بر مال مردم هجوم برند، در این صورت اجراى حد بر مجرمان دانه درشت اقتصادی تحت عنوان مفسدان فی الارض؛ ضامن ثبات امنيّت در جامعه خواهد بود و همچون باران، رعب و وحشت و ناامنى حاصل از جنايات آنان را از فضاى جامعه مى شويد.[49]

لذا فلسفه اجراى حدود ؛ انتقام و خشونت و مانند آن نيست؛ بلكه سخن از محبّت و رحمت و اقامه عدل و سيراب كردن جامعه اسلامى از امنیت و مانند آن است.[50]

برخورد قاطع با مفسدان اقتصادی؛ مهم ترین وظیفه قوه قضائیه

براى تعميم عدالت اجتماعى، و جلوگيرى از ظلم و فساد و پايان دادن به كشمكش ها و منازعات، و اجراى صحيح قوانين و همچنين نظارت دقيق بر دستگاه هاى اجرائى، و آشنا ساختن مسئولين رده هاى مختلف به وظايف خويش، يك نيروى مقتدر قضائى  با پشتوانه كافى براى اجراى احكام آن لازم و ضرورى است.[51]

هم چنین مبارزه  با مفاسد اقتصادی، لزوم مبارزه قاطع و موثر دستگاه قضایی کشور با اخلال گران نظام اقتصادی را می طلبد؛[52]لذا قوه قضاییه باید هر حركت ناموزون و نابجائى را كه منتهى به فساد مى شود، زير نظر بگیرد؛ وجود يك دستگاه قضائى بيدار و آگاه به وسيله مراقبت دقيق كه نه مجرمان از چنگ آن فرار كنند و نه از عدالت سرباز زنند، عامل مؤثّرى در كاهش از ميزان فساد، و گناه و تخلّف از قانون است.[53]

اگر مراقبين تيزبين دستگاه قضا فعل و انفعالات اقتصادی کشور را زير نظر بگيرند، و دادگاه ها دقيقا به جرائم متخلفان اقتصادی در اسرع وقت رسیدگی کنند، و هيچ «جرمى» بدون «جريمه» نماند، در چنين محيطى مسلماً فساد و گناه و تجاوز و تعدى و طغيان به حداقل خواهد رسيد.[54]

سخن آخر:( اخلال گران بازار ارز به عنوان مفسد فی‌الارض محاکمه شوند)

در ماه های اخیر شاهد حوادث غیرمنتظره‌ای بودیم و نرخ ارز ساعت به ساعت تغییر و ترقی کرده است؛در این شرایط باید با قاطعیت با مفسدان اقتصادی برخورد شود و مطمئن باشیم بدون قاطعیت مشکلی حل نخواهد شد و اگر ما پیش دستی نکنیم هزینه‌های زیادی در آینده باید بپردازیم.[55]

در این میان باید چند نفر از مهره‌های اصلی دلالان ارز که می‌خواستند کشور را به آشوب بکشند به عنوان مفسد فی‌الارض محاکمه شوند تا بقیه حساب کار خود را بدانند.[56]

لذا باید به سرعت دادگاهی تشکیل و به حساب اخلال گران اقتصادی برسند نه اینکه مانند دادگاه مفسدان اقتصادی گذشته باشد که صدور رأی چند سال طول می‌کشد.[57]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir

 


[1] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص212.

[2] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص365.

[3] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) ؛ ص127.

[4] همان؛ص128.

[5] بازاريابى شبكه اى ؛ ص96.

[6] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص282.

[7] تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص311.

[8] همان ؛ ج 7 ؛ ص393.

[9] مديريت و فرماندهى در اسلام ؛ ص124.

[10] سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص122.

[11] همان؛ ص 123.

[12] يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ ؛ ص139

[13] «الفساد خروج الشي ء عن الاعتدال قليلا كان او كثيرا، و يضاده الصلاح، و يستعمل ذلك فى النفس و البدن و الاشياء الخارجة عن الاستقامة»، (مفردات).

[14] تفسير نمونه ؛ ج 10 ؛ ص201.

[15] همان؛ ص 202.

[16] استفتاءات جديد ؛ ج 2 ؛ ص499.

[17] همان.

[18] تفسير نمونه ؛ ج 10 ؛ ص201.

[19] سورۀ مائده؛آیۀ33.

[20] سورۀ بقره؛ آیۀ 205.

[21] همان؛ آیۀ 27.

[22] تفسير نمونه ؛ ج 10 ؛ ص202.

[23] سورۀ قصص؛آیۀ 83.

[24] سورۀ يوسف؛ آیۀ 73.

[25] تفسير نمونه ؛ ج 10 ؛ ص202.

[26] سورۀ هود؛ آیۀ85.

[27] تفسير نمونه، ج 10، ص 203.

[28] سورۀ انبياء؛ آیۀ22.

[29] تفسير نمونه ؛ ج 10 ؛ ص203

[30] همان..

[31] همان.

[32] ر.ک: ذيل آيه 33 سوره مائده( تفسیر نمونه؛ ج 4؛ ص 358 به بعد).

[33] تفسير نمونه ؛ ج 10 ؛ ص203.

[34] همان؛ ص 204.

[35] همان.

[36] اهداف قيام حسينى ؛ ص25.

[37] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص25.

[38] استفتاءات جديد ؛ ج 2 ؛ ص500.

[39] آيين رحمت ؛ ص57.

[40] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص169.

[41] والاترين بندگان ؛ ص38.

[42] همان؛ ص 39.

[43] آيين رحمت ؛ ص55.

[44] همان؛ص56.

[45] وسائل الشّيعه؛ ج 18؛ ص 308.

[46] آيين رحمت ؛ ص56.

[47]  در آيه شريفه شانزدهم سوره كهف از باران به رحمت الهى تعبير شده است.

[48] آيين رحمت ؛ ص56.

[49] همان؛ص57.

[50] همان ؛ ص58.

[51] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص144.

[52] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص275.

[53] همان ؛ ص277.

[54] تفسير نمونه ؛ ج 26 ؛ ص12.

[55]بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛22/1/1397.

[56] همان.

[57] همان.

captcha