شرح دعای روز سی ام ماه مبارک رمضان از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

شرح دعای روز سی ام ماه مبارک رمضان از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی


تفاوت روزه صحیح و روزه مقبول / شرایط روزۀ مقبول / روزه داران بى نصیب؛ شب زنده داران بى خبر! / روزه اخص الخواص؛ بالاترین مرتبه روزه داری / منظور از شاکر بودن خداوند چیست؟ / پیامبر اعظم صلّی الله علیه وآله وسلّم؛ تجسم رضایت و سخط الهی / حقیقت عبادت الهی / اصل ولایت؛ کلید قبولی عبادت‌

‏دعای روز سی ام ماه مبارک رمضان: «اللّهُمَّ اجْعَلْ صِیامى فیهِ بِالشُّکْرِ وَالْقَبُولِ، عَلی ما تَرْضاهُ وَیَرْضاهُ الرَّسُولُ، مُحْکَمَةً فُرُوعُهُ بِالْأُصُولِ، بِحَقِّ سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ، وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ؛ خدایا در این ماه روزه‏ ام‏ را مورد سپاس و پذیرش و مطابق آنچه تو و پیامبرت را خشنود می سازد قرار ده در حالى که احکام آن با اصول (شرع) محکم شده، به حقّ آقاى ما محمّد و خاندان پاکش و حمد و سپاس از آن خداوندى است که پروردگار جهانیان است.»[1]

تفاوت روزه صحیح و روزه مقبول

در فراز آغازین دعای روز سی ام ماه مبارک رمضان می خوانیم: «اللّهُمَّ اجْعَلْ صِیامى فیهِ بِالشُّکْرِ وَالْقَبُولِ؛ خدایا در این ماه روزه ام را مورد سپاس و پذیرش قرار ده.»[2]

بی شک فرق است بین قبولى و صحت عمل، چه بسا عملى صحیح باشد اما مورد قبول‏ درگاه خداوند قرار نگیرد. صحیح بودن عمل یعنى تمام اجزا و شرایط آن را آورده است اما قبول بودن عمل یعنى این عبادت داراى روح است و روح عبادت حضور قلب است که نهى از فحشا و منکر می کند اگر بعد از عبادت، گناه انجام دهد معلوم می شود عبادتش مقبول واقع نشده است، روح روزه‏، تقواست اگر بعد از ماه رمضان تقوا و خداترسى او بیشتر شد این روزه‏ مورد قبول واقع شده و الا فقط تکلیف از گردنش ساقط شد.[3]

امام علی علیه السلام در گفتاری حکیمانه در یکى از اعیاد (عید فطر)، عید واقعی را در تحقق روزۀ مقبول بر می شمرد و می فرماید: «امروز تنها براى کسانى روز عید است که روزه آن‏ها مقبول درگاه پروردگار و عبادت‏ هاى شبانه آنان مورد پذیرش او قرار گرفته باشد»[4]

‏بی تردید کلام امام علیه السلام مبنی بر اینکه در روز عید فطر، عید براى کسانى است که روزه‏ و طاعات آن‏ها قبول‏ شده، یک واقعیت است. کسانى که خدای نکرده اصلًا روزه نگرفته ‏اند و یا روزه ‏هاى آن‏ها آلوده به گناهان و نافرمانى ‏ها بوده و به همین دلیل مقبول درگاه حق واقع نشده نمى ‏توانند شاد و خوشحال باشند؛ شادى از آن کسانى است که طاعاتشان مقبول درگاه حق شده است.[5]

به عنوان نمونه غیبت سبب می شود که نماز و روزه‏ انسان تا چهل روز، مقبول درگاه خداوند نشود چنان که از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «مَنْ اغتابَ مُسْلِماً او مُسْلِمَةً لَمْ یَقْبَل اللَّهُ تَعالى صَلاتَهُ وَ لا صِیامَهُ ارْبَعِیْنَ یَوْماً وَ لَیْلَةً الَّا انْ یَغْفِرَ لَهُ صاحِبُهُ؛ کسى که مرد یا زن مسلمانى را غیبت کند، خداوند نماز و روزه او را چهل شبانه روز قبول‏ نخواهد کرد مگر این که غیبت شونده او را ببخشد».[6]،[7]

و یا خوردن غذاى حرام، عدم قبول‏ نماز و روزه‏ و عبادات را موجب می شود؛ از جمله، در حدیثى از پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم می خوانیم: «هرکسى لقمه‏ اى از غذاى حرام بخورد تا چهل شب نماز او قبول نمی شود، و تا چهل روز دعای[8] او مستجاب نمی گردد؛ و هر گوشتى که از حرام بروید، آتش دوزخ براى آن سزاوارتر است؛ و حتّى یک لقمه نیز باعث روییدن گوشت می شود!»[9]،[10]

شرایط روزۀ مقبول

بر همگان فرض است تا با توجّه به فلسفه احکام، اعمال خود را ارزیابى کنند، که تا چه اندازه مقبول درگاه خداوند واقع شده است و تا چه اندازه از آن دور می باشد. لذا باید ملاحظه کنیم که آیا بعد از انجام روزه و نماز، روح تقوا و پرهیز از گناه‏ در ما حاصل شده است، یا نه؟ و به این ترتیب، ارزش عبادات و اعمال خود را به دست آوریم.[11]

در این بین یکى از آداب صوم کامل و مقبول در اسلام این است که انسان هنگام روزه‏ گرفتن زبان خود را از آلودگى به گناه‏ و سخنان باطل حفظ کند همان گونه که چشم و گوش را باید از آلودگى به گناه محافظت کرد. امام صادق علیه السلام در حدیثى می فرماید: «روزه تنها از غذا و نوشیدنی ها نیست (مگر نمی بیند که) مریم گفت: من براى خداوند رحمان روزه‏ اى نذر کرده‏ ام؛ یعنى، سکوت را، بنابراین هنگامى که روزه هستید زبان هاى خود را حفظ کنید و چشمان خود را (از گناه) ببندید!»[12]،[13]

اینگونه است که دروغ گفتن باعث عدم قبولى بعضى از عبادات مى ‏شود همان گونه که درباره روزه داران آمده است، در حدیثى از امام صادق علیه السلام مى ‏خوانیم که فرمود: «هنگامى که روزه‏ می گیرید زبان را از دروغ حفظ کنید، و چشمان خود را (از نگاه گناه‏ آلود) فرو گیرید».[14]،[15] این حدیث دلیل بر آن است که این گونه اعمال از ارزش روزه می کاهد.[16]

هم چنین در قرآن کریم پس از تشریع روزه‏ ماه مبارک رمضان ‏ می خوانیم که هدف نهایى از آن تقوا است؛ «لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ[17]؛ تا شاید شما تقوا پیشه کنید»، و به این ترتیب تقواورزی از جمله شرایط روزۀ مقبول است که در پرتو این ریاضت مخصوص اسلامى، تسلّط بر نفس و هوس ‏هاى سرکش حاصل می گردد.[18] و این نشان می دهد که تمام این برنامه‏ ها وسیله‏ اى هستند براى پرورش روح تقوا و خویشتندارى و ملکه پرهیز از گناه‏ و احساس مسؤولیت در انسان ها![19]

در تبیین این مسأله باید به قرآن کریم مراجعه نمود آنجا که در باب ویژگی های پیشگامان در خیرات می خوانیم: «وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلی رَبِّهِمْ راجِعُونَ» آن ها کسانى هستند که نهایت کوشش را در انجام طاعات به خرج می دهند و با این حال دل هایشان هراسان است از اینکه به سوى پروردگارشان بازمی گردند».[20]،[21]

در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید در ذیل این آیه شریفه از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه وآله وسلّم نقل شده است که سؤال کردند: آیا منظور از آیه کسانى هستند که معصیت مى ‏کنند و از گناه‏ خود مى ‏ترسند؟ فرمود: نه! «بل الرّجل یصوم و یتصدّق و یخاف أن لا یقبل منه؛ منظور کسى است که روزه‏ می گیرد و در راه خدا انفاق می کنند و در عین حال از این بیم دارد که از او پذیرفته نشود».[22]،[23]

به همین دلیل در روایات اسلامى تأکید زیادى بر آداب نماز و روزه و سایر عبادات شده است تا عبادات افزون بر اسقاط تکلیف به درجه قبولى در نزد پرورگار برسد.[24]

روزه‏ داران بی نصیب؛ شب زنده ‏داران بی خبر!

عبادات نیز مانند انسان، روح و جسمى دارند. امام علی علیه السلام در یک کلام حکیمانه به عبادات بی روح و کم‏ نتیجه یا بى ‏نتیجه کرده می فرماید: «چه بسیار روزه‏ دارانى که از روزه‏ خود جز گرسنگى و تشنگى بهره ‏اى نمى ‏برند و چه بسیار شب زنده دارانى که از قیام شبانه خود جز بی خوابى و خستگى ثمره‏اى نمی گیرند. آفرین‏ بر خواب هوشمندان و افطارشان»[25]

عبادات، ظاهرى دارد و باطنى یا صورتى و سیرتى، ص ورت عبادات افعالى است که در ظاهر باید انجام شود؛ ولى باطن آنها فلسفه ‏هاى تربیتى است که نتیجه آن قرب الى الله است. براى رسیدن به این نتایج قناعت به شکل عبادات کافى نیست بلکه توجه به آداب آن نیز لازم است.[26]

حال کسانى هستند روزه می گیرند؛ اما انواع گناهان را در حال روزه انجام می دهند؛ ظلم می کنند، مال مردم می خورند، آبروى مسلمانان را می ریزند و با غیبت و تهمت افراد بی گناه را آزار می دهند به یقین این‏گونه اشخاص از روزه خود جز گرسنگى و تشنگى بهره ‏اى نمى ‏برند، چنان‏که شب زنده دارانى هستند مانند خوارج که خون بى ‏گناهان را می ریزند، با امام معصوم به مبارزه برمی خیزند و جنایات بی رحمانه‏ اى می کنند و با این حال شب تا به صبح نماز و قرآن می خوانند. این ها هرگز بهره ‏اى از عبادات شبانه نخواهند برد.[27]

منظور از «اکیاس» (جمع کیّس به معناى انسان با هوش است) نیز، تنها پرهیزگاران و افراد با معرفت و هوشمند به همه اسرار عبادات آگاهند و آداب آن را به کار می بندند. آنها اگر چه روزه مستحبى به جا نیاورند و عبادات مستحب شبانه را انجام ندهند خواب و افطارشان از عبادات گروه اول بالاتر است؛ خواب و افطارى که به آنها براى اطاعت خالق و خدمت به خلق نیرو می دهد.[28]

روزه اخص الخواص؛ بالاترین مرتبه روزه داری

روزه داری به سه مرتبه و درجه تقسیم می شود:[29]

روزه عام: عبارت است از امساک و خوددارى از مبطلات روزه، که در روایات به این نوع روزه اشاره شده، على علیه السلام می فرمایند: «کَمْ مِن صَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنَ الصِّیامِ إلّا الظَّمَأ...؛ چه بسا روزه ‏دارانى که از روزه خود جز تشنگى، بهره ‏اى ندارند».[30]،[31]

روزه خاص علاوه بر اینکه از مبطلات روزه خوددارى می کند، از گناهان چشم، گوش، زبان، دست و پا و سایر جوارح نیز اجتناب مى ‏کند. امام على علیه السلام می فرمایند: «الصِّیِامُ اجتنابُ المَحارِمِ کَما یَمْتَنِعُ الرَّجُلُ مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ‏؛ روزه دورى کردن از حرام‏ هاست، آن گونه که انسان از خوردن و آشامیدن دورى می کند».[32]،[33]

روزه اخص عبارت است از دورى از مبطلات روزه؛ و همچنین اعضا و جوارح او هم از گناه دورى کند، بعلاوه، دل او هم روزه باشد و توجّه به خدا داشته باشد. امام على علیه السلام می فرمایند: «صَوْمُ القلبِ خَیْرٌ مِن صیامِ اللِّسانِ، وصِیامُ اللِّسانِ خَیرٌ من صِیامِ البَطْنِ‏؛ روزه قلب بهتر است از روزه زبان و روزه زبان بهتر است از روزه شکم».[34]،[35]

منظور از شاکر بودن خداوند چیست؟

باید توجه داشت که تعبیر به «شاکر» در مورد پروردگار تعبیر لطیفى است که از نهایت احترام خداوند به اعمال نیک انسانها حکایت می کند جایى که او در برابر اعمال بندگان شکرگزار باشد تکلیف آنها در برابر یکدیگر و در برابر خداوند معلوم است.[36]

لذا بیان واژۀ «بالشکر» در فراز اول دعای روز سی ام ماه رمضان، خود لذت و لطف خاصى دارد و نشان می دهد خداوند بزرگ، در برابر اطاعت و انجام کار نیک به وسیله پاداش نیک از اعمال بندگان تشکر می کند؛[37] همانگونه که در قرآن کریم آمده است: «وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ؛[38] کسانى که کار نیک به عنوان اطاعت خدا انجام دهند خداوند شاکر و علیم است» [39]

از این رو خداوند ابرار و نیکان را مخاطب ساخته و به عنوان قدردانى و تشکر از آنها می گوید: اینها همه پاداش اعمال شما است، و سعى شما مشکور است،[40] به گفته بعضى از مفسران این نعمتى است ما فوق همه نعمت ها و موهبتى است بالاتر از همه مواهب که خدا از انسان تشکر کند.[41]

پیامبر اعظم صلّی الله علیه وآله وسلم؛ تجسم رضایت و سخط الهی

در فراز دوم از دعای روز سی ام ماه مبارک رمضان می خوانیم: «عَلی ما تَرْضاهُ وَیَرْضاهُ الرَّسُولُ؛ مطابق آنچه تو و پیامبرت را خشنود می سازد».[42]

در قرآن کریم می خوانیم: «وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ إِنْ کانُوا مُؤْمِنِینَ[43]؛ اگر آنها(منافقان) راست می گویند و ایمان دارند، شایسته ‏تر این است که خدا و پیامبرش را راضى کنند».[44]

جالب توجه اینکه در جمله فوق چون سخن از «خدا» و«پیامبر» در میان است و قاعدتا باید«ضمیر» به صورت «تثنیه» آورده شود، ولى با این حال ضمیر مفرد به کار رفته است (منظور ضمیر« یرضوه» می باشد) این تعبیر در حقیقت اشاره به این است که رضایت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از رضایت‏ خدا، جدا نیست، و او همان می پسندد که خدا می پسندد، به تعبیر دیگر این اشاره به حقیقت «توحید افعالى» است، چرا که پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم در مقابل خدا از خود استقلالى ندارد، و رضا و غضب او همه به خدا منتهى می شود، همه براى او و در راه او است.[45]

در پاره ‏اى از روایات نقل شده که در عصر پیامبر مردى ضمن سخنان خود چنین گفت: «من اطاع اللَّه و رسوله فقد فاز، و من عصاهما فقد غوی؛ کسى که خدا و پیامبرش را اطاعت کند رستگار است، و کسى که این دو را مخالفت کند گمراه و نارستگار است».[46]

هنگامى که پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم این تعبیر را شنید که او خدا و پیامبر را در یک ردیف قرار داده و با «ضمیر» تثنیه ذکر کرده، ناراحت شد، و فرمود: «بئس الخطیب انت، هلا قلت و من عصى اللَّه و رسوله‏؟؛ تو بد سخن گویى هستى! چرا نگفتى هر کس نافرمانى خدا و پیامبرش را کند ...» (بلکه با ضمیر تثنیه آوردى و گفتى هر که آن دو را مخالفت کند)[47] .[48]

حقیقت عبادت الهی

گفتنی است بالاترین درجه احترام و تواضع و خضوع پرستش و عبودیّت است.[49] لذا شخص عبادت‏ کننده به دلیل خضوع بى حدّش در برابر خداوند سعى می کند رضایت‏ او را جلب کند، و به او تقرّب جوید، و چون می داند جلب رضاى او از طریق اطاعت فرمان او است در این راه می کوشد و دستورات او را بر سر و چشم مى ‏نهد.[50]

اصل ولایت؛ کلید قبولی عبادت

در فراز سوم از این دعای نورانی می خوانیم: «مُحْکَمَةً فُرُوعُهُ بِالْأُصُولِ؛ در حالى که احکام آن با اصول (شرع) محکم شده است.»[51]

در حدیثى که یار وفادار امام باقر علیه السلام «زُرارَه» از آن حضرت نقل کرده، می خوانیم:[52] اسلام بر پنج پایه بنا شده: بر نماز و زکات و حجّ و روزه‏ و ولایت (رهبرى معصومین)، زراره می گوید: عرض کردم: کدامیک از اینها افضل است؟ ولایت از همه چیز برتر است؛ چرا که ولایت (و تشکیل حکومت اسلامى) کلید بقیّه است و والى (امام) راهنماى مردم نسبت به آن چهار امر مهم می باشد».[53]،[54]

از این تعبیر بخوبى استفاده مى ‏شود که ولایت و اقتدا به اولیاء اللَّه سبب احیاءِ سایر برنامه‏ هاى دینى و مسایل عبادى و فردى و اجتماعى است؛ و این اشاره روشنى به تأثیر مسأله ولایت در امر تهذیب نفوس و تحصیل مکارم اخلاق می باشد.[55]

آرى؛ با تشکیل حکومت دینى و پذیرش حاکمان صالح به خوبى می توان به اجراى احکام الهى کمک کرد و اصول، اخلاق و احکام شریعت را تحقّق عینى بخشید.[56]

سخن آخر

در فراز پایانی دعا می خوانیم: «بِحَقِّ سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ، وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ؛ به حقّ آقاى ما محمّد و خاندان پاکش و حمد و سپاس از آن خداوندى است که پروردگار جهانیان است.»[57]

ذکر خدا از بزرگترین عبادات و بهترین‏ حسنات است و در برابر تهاجم وسوسه ‏هاى نفس و نفوذ شیطان به انسان مصونیّت می بخشد؛[58] لذا مخاطب در این فراز نورانی خداوند متعال است، لیکن خداوند را به حقّ شخصى که در پیشگاه او احترام ویژه‏ اى دارد می خوانیم تا حاجت ما را روا کند.[59]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
 makarem.ir

 


[1] کلیات مفاتیح نوین، ص 817.

[2] همان.

[3] گفتار معصومین علیهم السلام، ج 2، ص 123.

[4] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 15، ص 432.

[5] همان، ص 433.

[6] بحارالانوار، ج 72، ص 258، ح 53.

[7] اخلاق در قرآن، ج 3، ص 116.

[8] همان، ج 1، ص 210.

[9]  سفینة البحار، ج 1، مادّه اکل.

[10] اخلاق در قرآن، ج‏ 1، ص 211.

[11] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 4، ص 631.

[12]  نورالثّقلین، ج 3، ص 332.

[13] اخلاق در قرآن، ج 1، ص 300.

[14]  وسائل الشیعه، ج 7، ص 119، ح 13.

[15] اخلاق در قرآن، ج 3، ص 233.

[16] همان.

[17] سورۀ بقره؛ آیۀ 187.

[18] پاسخ به پرسشهاى مذهبى، ص 268.

[19] برگزیده تفسیر نمونه، ج 1، ص 168.

[20] مؤمنون؛ آیه 60.

[21] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 7، ص 559.

[22] شرح ابن ابى الحدید؛ ج 10، ص 146.

[23] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 7، ص 560.

[24] همان، ج 13، ص 178.

[25] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 13، ص 177.

[26] همان.

[27] همان، ص 178.

[28] همان، ص 179.

[29] گفتار معصومین علیهم السلام، ج‏ 2، ص 127.

[30]  بحارالانوار، ج 96، ص 294.

[31] گفتار معصومین علیهم السلام، ج‏ 2، ص 127.

[32]  بحارالانوار، ج 96، ص 294.

[33] گفتار معصومین علیهم السلام، ج‏ 2، ص 127.

[34]  میزان الحکمه، ج 5، ص 471.

[35] گفتار معصومین علیهم السلام، ج‏ 2، ص 127.

[36] تفسیر نمونه، ج1، ص 545.

[37] برگزیده تفسیر نمونه، ج 1، ص 142

[38] سورۀ بقره؛ آیۀ 158.

[39] برگزیده تفسیر نمونه، ج 1، ص 142.

[40] تفسیر نمونه، ج 25، ص 373.

[41] همان، ص 374.

[42] کلیات مفاتیح نوین، ص 817.

[43] سورۀ توبه؛ آیۀ 62.

[44] تفسیر نمونه، ج 8، ص 19.

[45] همان، ص 20.

[46] همان.

[47]  تفسیر ابو الفتوح رازى ذیل آیه.

[48] تفسیر نمونه، ج 8، ص 20.

[49] پیام قرآن، ج 3، ص 342.

[50] همان.

[51] کلیات مفاتیح نوین، ص 817.

[52] اخلاق در قرآن، ج 1، ص 376.

[53] کافى، ج 2، ص 18، باب دعائم الاسلام.

[54] اخلاق در قرآن، ج‏ 1، ص 377.

[55] همان.

[56] عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، ص 248.

[57] کلیات مفاتیح نوین، ص 817.

[58] اخلاق در قرآن، ج 1، ص 347.

[59] آیات ولایت در قرآن، ص 250.

captcha