شاخصه های مسئولیت پذیری اجتماعی از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

شاخصه های مسئولیت پذیری اجتماعی از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی


مسئولیت پذیری در سایۀ شناخت / مسئولیت پذیری بر مدار تقوا / بهره مندی از ایمان و مسئولیت پذیری / اخلاق اجتماعی و مسئولیت پذیری / پذیرش مسئولیت در سایۀ وجدان عمومی / توجيه گري بلای جان مسئولیت پذیری / مردم در خانه بمانند‌

بی شک بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی، مولود ويرانگرى انسان ها و عدم احساس‏ مسئوليّت‏ است.[1] «مسئولیت پذیری»، از جمله مفاهیمی است كه تمام شؤون زندگى اجتماعى‏ و سياسى و اخلاقى را در بر می گیرد.[2] و هنگامى كه اين اصل در پناه يك نظام صحيح اجتماعى قرار گیرد، عمران و آبادانی در اجتماع حتمى است.[3]

در يك جامعه سالم، به هنگام بروز مشكلات، همه بايد احساس مسئوليت‏ كنند، چرا که [اجتماع] متعلق به همه است، و همه بايد در حفظ آن از جان و دل بكوشند.[4] مهم اين است كه هركس از مقدار توانايى خود دريغ ندارد؛ سخن از بسيار و كم نيست؛ سخن از احساس مسئوليّت و اخلاص است‏.[5]

بی جهت نیست که تمام جوامع بشرى،[6] علیرغم روح طغيان‏گرى مخصوصى که در عصر ما در برابر مسائل اخلاقى پيدا شده، و عدّه ‏اى مى‏ خواهند همه گونه كامجويى كنند، بى‏آن كه احساس‏ مسئوليّت‏ داشته باشند، و دغدغه ‏اى به وجدان خود راه دهند،[7] اين اصل را در زندگى اجتماعى خود پذيرفته ‏اند.[8]

مسئولیت پذیری در سایۀ شناخت

يكى از بزرگ ‏ترين مواهب خدا به انسان، رسيدن انسان به مقام «تكليف، تعهد و مسئوليت» است.[9]

بدون شك «تكليف» و مسئوليت‏ بدون «شناخت‏ و آگاهى» ممكن نيست، اين آگاهى از سه طريق انجام مى‏ گيرد: از طريق ادراكات عقلى و استدلال، و از طريق فطرت و و جدان بدون نياز به استدلال، و از طريق وحى و تعليمات انبيا و اوصياء.[10]

بی شک گسترش و تعميم آگاهی و شناخت مانع از آن خواهد بود كه افرادى با الفاظ بازى كنند، و مفاهيم سازنده را مسخ نموده و مسئولیت گریزی نمایند؛ چه اينكه اين گونه كار ها تنها در جوامعى امكان‏پذير است كه آگاهى و احساس مسئوليّت همگانى نيست، يا به سر حدّ نصاب نرسيده است.[11]

مسئولیت پذیری بر مدار تقوا

«تقوى» از «وقاية» به معنى كوشش در حفظ و نگهدارى چيزى است، منظور نگهدارى روح و جان از هر گونه آلودگى، و متمركز ساختن نيرو ها در امورى است كه رضاى خدا در آن است.[12]

درست است مرحله نهايى تقوى بعد از ايمان و عمل به دستورات خدا حاصل مى‏ شود؛ ولى مرحله ابتدايى آن قبل از همه، اين مسأله قرار داد. چرا كه انسان اگر احساس مسئوليتى در خود نكند به دنبال هيچ برنامه سازنده ‏اى حركت نمى‏ كند.[13] حتى مساله «دفع ضرر محتمل»[14] را كه علماى كلام و عقائد آن را پايه تلاش براى معرفة اللَّه ذكر كرده ‏اند در حقيقت شاخه ‏اى از تقوى است.[15]

لذا تقوا به معنای احساس مسئوليت‏ و خودجوشى درونى،[16] عدم بى‏ تفاوتى نسبت به جامعه و عقايد مردم و از بى‏رنگى درآمدن است.[17] كانون آن نیز قلب و روح آدمى است، و از آنجا است كه به جسم سرايت مى‏ كند.[18]در حديثى از پيامبر گرامى اسلام صلی الله علیه و آله مى‏ خوانيم كه اشاره به سينه مبارك خود كرد و فرمود «التَّقْوَى هَاهُنا؛ حقيقت تقوا اينجا است»![19]

تقواى الهى، سرچشمه حركت به سوى تمام خوبي ها و نيكي هاست؛ چرا كه وقتى انسان در قلب خود احساس مسئوليت‏ كند حركت او به سوى اطاعت اوامر الهى و ترك معاصى آغاز مى‏ شود.[20]در نتیجه حيات قلب منوط به احساس مسئوليت‏ در پيشگاه خدا و در برابر مردم و وجدان خويش است.[21]

از سوی دیگر قلبى كه احساس مسئوليت‏ نكند و عكس‏ العمل مناسب در مقابل خطا نشان ندهد مرده است، چرا که بى تقوايى سبب مرگ قلب است، همانگونه که امام علی (علیه السلام) در روایتی فرمود: «وَمَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ؛ كسى كه تقوا و ورع او كم شود قلبش مى‏ ميرد».[22]

تقوا به معناى پرهيز از هرگونه گناه و امر خلاف و تعدى و اجحاف است؛[23] در این صورت كسى به حقوق ديگرى تجاوز نمى‏ كند و دست به ظلم و ستم نمى‏ آلايد كه نتيجه آن آرامش است، و هنگامى كه تقوا به معناى وظيفه‏ شناسى حاكم شود، جامعه روزبه ‏روز گسترش پيدا مى ‏كند و مجموعه اين امور مايه عزّت و آبرو و سربلندى اجتماعی است.[24]

در تشریح این مسأله باید به کلام نورانی امام علی عليه السّلام اشاره کرد که آن حضرت همه مردم را به تقوا دعوت کرده و مى‏ فرمايد: «اِتَّقُوا اللّهَ في عِبادِهِ و بِلادِهِ فإنّكُم مَسؤولُونَ حتّى عنِ البِقاعِ؛‏[25]تقواى الهى پيشه كنيد؛ هم در مورد بندگان خدا، و هم شهر ها و آبادى ‏ها؛ چرا كه شما حتی در برابر سرزمين ‏ها مسئوليد»[26]

مفهوم تقوا در برابر بندگان خداوند روشن است و آن ترك آزار آن ‏ها و حفظ حقوق و احترام به شخصيت آنان مى ‏باشد، و اما تقوا درباره بلاد، آن است كه در آبادى آن‏ ها بكوشند و از تخريب و ويرانى بپرهيزند و اجازه دهند همه مردم از محيط سالم بهره گيرند و اما مسئوليت‏ در برابر سرزمین ها،[27]یعنی انسان حتى در برابر ويرانگى در محيط زيست مسئوليت دارد و در روز قیامت باز خواست مى‏ شود.[28]

اوصافی كه امام عليه السّلام در برنامه پرهيزكاران بيان فرمود، نشانه روشنى بر اين حقيقت است كه پرهيزكارى مورد نظر، هرگز پرهيزگارى منفى و جداى از جامعه نيست، بلكه پرهيزگارى توأم با علم و دانش، مديريت و مسئوليت ‏پذيرى‏ و نيكوكارى و زندگى در دل جامعه است.[29]

بهره مندی از ایمان و مسئولیت پذیری

اصولاً در هر محيطى فساد رخنه كند یکی از عوامل اصلی آن، ضعف نيروى مراقبت است، اگر مراقبين تيزبين اعمال انسان ها را زير نظر بگيرند، در چنين محيطى مسلماً فساد و گناه و تجاوز و تعدى و طغيان به حدأقل خواهد رسيد.[30]

در این میان، ايمان به خداوند عالم حكيم سبب مى‏ شود كه انسان بداند هر حكمى فلسفه و حكمتى دارد و بى دليل تشريع نشده، و این مهم سبب مى‏ شود كه انسان در برابر تخلف ها احساس‏ مسئوليت‏ كند.[31]

انسان هنگامى كه احساس كند شخص بزرگى ناظر و حاضر است و تمام تلاش ها و كوشش هاى او را مى‏ بيند و او را در برابر دشمنان حمايت مى ‏كند، درك اين موضوع به او توان و نيرو مى‏ بخشد، و هم احساس‏ مسئوليت‏ بيشتر.[32]

لذا انسان با ايمان در هر رشته ‏اى كه باشد احساس مسئوليّت مى‏ كند، وظيفه ‏شناس است، نيكوكار و با گذشت است، چرا که همواره يك پليس معنوى را در درون جان خود حاضر مى‏ بيند كه مراقب اعمال او است.[33]

در نتیجه به هنگام رسيدن به نعمت، گرفتار غفلت ها و غرور هايى كه دامن افراد كم ‏ظرفيت و ضعيف الايمان را به هنگام وصول به نعمت مى‏ گيرد نمى‏ شود، بلکه در حال نياز و بى‏نيازى، فقر و غنا، بيمارى و سلامت، همواره متوجه خداست.[34]

اين به خاطر آن است كه انسان در نخستين گام می داند حساب و كتابى در كار است. دادگاهى وجود دارد كه چيزى بر دادرسان آن مخفى نمى‏ ماند، محكمه ‏اى كه نه ظلم و جور در آن راه دارد و نه خطا و اشتباه.[35]

نه توصيه و رشوه در آن كارساز است، و نه امكان دروغ و انكار و بالاخره هيچ راهى براى فرار از چنگال مجازات در آنجا نيست، تنها راه ترك گناه در اينجاست.[36]

ايمان به وجود چنين محكمه و دادگاهى انسان را تكان مى‏دهد، و ارواح خفته را بيدار مى‏ كند، روح تقوى و تعهد و احساس‏ مسئوليت‏ را زنده مى‏ كند، و او را به وظيفه ‏شناسى دعوت مى نمايد.[37]

وظيفه ‏شناسى و مسئولیت پذیری، از جمله روحيّات عالى انسانى است که تكميل و پرورش آن، به تعديل غرايز حياتى و پرورش روحيّات عالى انسانى، بستگى دارد.[38]

از این رو غرايزى همچون خودخواهى، شهوت، خشم [39] و فزون طلبی در سایۀ بهره مندی از ایمان محدود خواهد شد و در مجراى صحيحى به كار خواهد رفت و صلح و امنيّت را رقم خواهد زد.[40] سرچشمه اين احساس مسئوليّت‏، فقط و فقط ايمان به خداست. اين ايمان است كه در اعماق وجود شخصى دين دار جا دارد و وجدان او را تحت تأثير معنوى خود قرار مى ‏دهد و از كجروى ‏ها و انحرافات باز مى ‏دارد.[41]

اهمیت این مسأله وقتی آشکار می شود که بدانیم قوانين بشرى، چون از ضمانت اجرايى از درون، يعنى ايمان به خدا، سرچشمه نمى‏ گيرد، تنها يك مسئوليت‏ برون ذاتى ايجاد مى‏ كند و نمى ‏تواند بطور كامل به اختلافات و تضادها پايان دهد.[42]

لذا شاهدیم افراد بى‏ ايمان، مردمى خودخواه و خودكامه و خطرناكند و هيچ‏گونه مسئوليتى براى خود قائل نيستند، ظلم و ستم و تجاوز به حق ديگران براى آنها ساده است و كمتر حاضر به نيكوكارى مى ‏باشند.[43] چرا که كفر و بى‏ ايمانى سرچشمه عدم احساس مسئوليت‏، قانون‏ شكنى، و فراموش كردن ارزش هاى اخلاقى است، و اين امور سبب از ميان رفتن وحدت جامعه ‏ها، متزلزل شدن پايه ‏هاى اعتماد و اطمينان، هدر رفتن نيروهاى انسانى و اقتصادى، و به هم خوردن تعادل اجتماعى است. بديهى است كه جامعه ‏اى كه اين امور بر آن حاكم گردد به سرعت عقب ‏نشينى مى‏ كند و راه سقوط و نابودى را پيش خواهد گرفت.[44]

اگر امروزه هم اعتقادات مذهبى در جوامع بشری با آن همه تحريف ‏ها! از جوامع بشرى برداشته شود و مردم جهان هيچ گونه مسئوليتى جز مسئوليت‏ وجدانى در خود احساس نكنند، به طور يقين مفاسد كنونى چندين برابر مى‏ شود و حتى عده ‏اى از مردم به آدم خوارى خواهند پرداخت![45]

لذا براى اصلاح يك جامعه و نجات آن از آتش مسئولیت ناپذیری، تقويت پايه ‏هاى ايمان به «خدا» شرط ضرورى و اساسى است چرا كه بدون ايمان به خدا، احساس مسئوليت‏ از وجود انسان برچيده شده[46] و عدالت اجتماعى جاى خود را به ظلم و ستم خواهد سپرد و در نتیجه امنيت و سلامتی در چنین جامعه ‏اى وجود نخواهد داشت.[47]

اخلاق اجتماعی و مسئولیت پذیری

هنگامى كه سخن از «اخلاق‏» به ميان مى‏ آيد بسيارى از مردم، حتى بعضى از اهل فضل و دانش، آن را يك امر مستحبى، و در حاشيه زندگى مى‏ دانند، درحالى كه غالب مشكلات اجتماعى‏ كه با آن دست به گريبان هستيم، دقيقاً و مسلماً ناشى از ضعف هاى اخلاقى‏ ماست.[48]

از سوی دیگر تمام اصول اخلاقى بازگشت به مناسبات خاصّ اجتماعى‏ انسان با ديگران مى‏ كند، بطورى كه اگر اجتماعى اصلًا وجود نمى‏ داشت و هر انسان كاملًا جدا از ديگران مى‏ زيست، و هر فردى بى خبر از وجود ديگرى زندگى مى‏ كرد، اخلاق‏ اصلًا مفهومى نداشت! چرا که مسئولیت پذیری، تواضع، حسن ظن، عدالت و سخاوت، و امثال اينها همه از مسائلى است كه فقط و فقط در اجتماع و برخورد انسان با ديگران، مفهوم دارد؛ بنابراين، انسان منهاى اجتماع، با انسان منهاى اخلاق، همراه خواهد بود.[49]

در نتیجه قانون هر اندازه متقن و محكم باشد، تا عاملان به آن، اخلاق را در وجود خود حاكم نسازند، هميشه آن قانون در معرض زوال و پايمال شدن است.[50] و با حذف اخلاق اجتماعی، زندگى اجتماعى‏ بشر، به سرنوشت دردناكى گرفتار مى‏ شود كه‏ بدتر از آن تصوّر نمى‏ شود.[51]

حال وقتی اخلاق‏ اجتماعى جایگزین اخلاق‏ فردى گردد باعث مقدّم داشتن حقوق جامعه بر حقوق فرد خواهد شد،[52] در این صورت احساس‏ مسئوليّت،‏ جنبه عمومى پیدا می کند[53] و مصالح عمومی بر مصالح فردی ترجیح می یابد؛ چرا که آزادی و اختیار انسان با تكليف و مسئوليت اجتماعى، همراه است، تحقق اين مسئولیت ها به صورت طبيعى در عرصه‏ هاى اجتماعى بدون اخلاق عمومی ميسر نيست.[54]

پذیرش مسئولیت در سایۀ وجدان عمومی

ما هر چيز را انكار كنيم، اين واقعيّت را نمى‏توانيم منكر شويم كه در همه جامعه‏ هاى انسانى، همه بدون استثناء در اين مسئله توافق دارند كه بايد «قانون» بر جوامع انسانى حكمفرما شود، و افراد در مقابل قوانين‏ «مسئوليّت» دارند، و كسانى كه از قانون تخلف كنند بايد به نحوى‏ «مجازات» گردند.[55]

حاكميت قانون، مسئوليّت‏ افراد در برابر آن، و مجازات متخلّف، از مسائلى است كه مورد اتّفاق همه عقلاى جهان است، و از آن به وجدان عمومى مردم جهان تعبير مى‏ شود.[56]

قطع نظر از گفتگو هاى فلسفى، وجدان‏ عمومى مردم جهان گواهى به آزادى اراده انسان ها مى ‏دهد، زيرا همه اقوام و ملّت ها تكليف و مسئوليّت‏ براى افراد قائلند.[57]

لذا وجدان‏ عمومى‏ جامعه، جزء اخلاق فضيله و نشانه شخصيّت و مسئولیت پذیری است،[58] در واقع قضاوت عمومى جامعه سبب سوق دادن به نيكي ها و بازداشتن از بدي ها است؛ چرا که وجدان عمومى جامعه مى ‏تواند الهام بخش مسائل اخلاقى و ارزش ها باشد.[59] به همين دليل مشاهده مى ‏كنيم كه همواره دغدغه متفكّران يك جامعه اين بوده است كه از طريق بالا بردن فرهنگ جامعه، وجدان‏ عمومى‏ را نيز ارتقا دهند تا از اين طريق قوانين كامل ترى وضع گردد.[60]

توجيه گري بلای جان مسئولیت پذیری

بلاى «توجيه ‏گرى» بلائى است فراگير كه گروه عظيمى از مردم اعم از عوام و خواص را در برگرفته،[61] براى اينكه سرپوشى بر و جدان خفته خود بگذارند، مبادا بيدار شوند و تعهد و مسئوليت‏ بيافرينند.[62]

خطر بزرگ این بیماری عمومی اين است كه راه هاى اصلاح را به روى گنهكاران مى‏ بندد، و گاه واقعيت ها را حتى در نظر خود انسان دگرگون جلوه مى‏ دهد.[63]

بسيارند كسانى كه «ترس و جبن» خود را به عنوان «احتياط»، و «حرص» را به «تامين آينده»، و «تهور» را به «قاطعيت» ،و«ضعف نفس» را به «حيا» و «بى‏عرضگى» را به« زهد» و«ارتكاب حرام» را به«كلاه شرعى» و «فرار از زير بار مسئوليت‏» را به «ثابت نبودن موضوع» و «ضعف ها و كوتاهي ها»ى خود را به «قضا و قدر» توجيه مى‏ كنند، و چه دردناك است كه انسان با دست خود راه نجات را به روى خود ببندد؟! گرچه اين مفاهيم هر كدام در جاى خود معنى صحيحى دارد، ولى اشكال در اين است كه آن را تحريف كرده، و نتيجه وارونه مى‏ گيرند، و چه زيان هاى عظيمى كه از اين رهگذر به جوامع بشرى و خانواده ‏ها و افراد رسيده است؟! [64]

از جمله مصادیق بارز توجیه گری، «مسئوليت‏ را به گردن هم انداختن» است. اگر در اجتماع‏، هر كسى وظيفه خود را به خوبى انجام دهد و گناه خود را به گردن ديگرى نيندازد و سهم خويش را در مسئوليت‏ ها بپذيرد، ناكامى و شكست، كمتر واقع مى‏ شود. بدبختى از آنجا شروع مى‏ شود كه هر كس از زير بار مسئوليت خود فرار كند و ديگرى را مقصّر بشمارد، در چنين جامعه ‏اى همه مقصرند و همه گنهكار و شكست آن ها در برابر دشمنان غير منتظره نيست.[65]

از دیگر مصادیق بارز توجیه گری این است که هر كسى كه گرفتار حادثه ‏اى مى‏ شود، ديگران، حادثه را مربوط به خود او می دانند و به ياريش نمی شتابند.[66] حال آنکه باید از توجيه‏ گرى‏ پيرامون عوامل شكست و اصرار بر تبرئه خويش، يا افكندن گناه به گردن «اشخاص» يا «عوامل» ديگر به شدّت پرهيز كرد، چرا كه چيزى خطرناك تر از آن نيست كه انسان، ضعف ها و نارسائي هاى خود را ناديده بگيرد، و به گردن ديگران بيندازد، و بار ديگر ضربه بخورد و شكست ها تكرار شود.[67]

سخن آخر: (مردم در خانه بمانند)

در خاتمه باید گوشزد نمود در این ایام که، بلیه ای عالم‌گیر، آرامش همگان را سلب نمود. در این شرایط ویژه همه شما عزیزان را به توجه جدی به خطر این بیماری با حفظ خونسردی کامل جلب می ‌نمایم.[68]

از تلاش ایثارگرانه و مجدانه جامعه پزشکی و پرستاری و دیگر تلاشگران عرصه بهداشت و درمان و نیروهای جان‌ برکف نظامی و انتظامی و همیاری ‌های مردمی از صمیم قلب تشکر و قدردانی می ‌کنم.[69]

امروز مسئوليت‏ مهم ما هماهنگى و همدلى‏ و الفت ميان دل ‏ها[70] و در یک کلام تعهّد و مسئولیت پذیری در [مقابله با ویروس کرونا]‏ است.[71]

لذا از همه ملت عزیز تقاضا دارم نسبت به رعایت تمامی موارد درخواستی از سوی مسئولین بهداشت و درمان، از جمله ماندن در خانه و پرهیز از هرگونه سفر غیر ضروری، دقت ویژه کنند.[72]

اين يك وظيفه حتمى براى همگان است كه براى خود در اين زمينه مسئوليت‏ قائل باشند، نه به صورت تماشاچى مانند بعضى بي خبران بى تفاوت از كنار اين صحنه ‏ها بگذرند.[73]

بی شک هركسى در مقابله با این بحران، كم كارى كند و وظايفش را به‏ طور صحيح انجام ندهد، كم فروشى کرده است.[74]

در پایان، با دعا و تضرع به درگاه ذات اقدس احدیت و توسل به ارواح طیبه حضرات معصومین(علیهم السلام)، دفع و رفع این بلیه را مسألت می کنم. [75]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

منابع:

1. تفسیر نمونه

2. پيام امام امير المومنين عليه السلام


[1] حكومت جهانى مهدى (عج)، ص267.

[2] برگزيده تفسير نمونه، ج‏2، ص145.

[3] حكومت جهانى مهدى (عج)، ص267.

[4] تفسير نمونه، ج‏8 ، ص58.

[5] همان، ص59.

[6] پيام قرآن، ج‏10، ص114.

[7] پيدايش مذاهب، ص292.

[8] پيام قرآن، ج‏10، ص114.

[9] تفسير نمونه، ج‏25، ص335.

[10] همان، ج‏27، ص24.

[11] حكومت جهانى مهدى (عج)، ص 117.

[12] تفسير نمونه، ج‏22، ص 205.

[13] تفسير نمونه ؛ ج‏17 ؛ ص188

[14] اصل عقلى معروف دفع‏ ضرر محتمل‏ شاخه ‏اى از انگيزه عقلى است‏؛ (يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ ؛ ص22) عقل اين‏ احتمال را مى‏دهد كه ما تكليفى داريم و در برابر خالق جهان هستى مسئوليم، بايد سعادت و شقاوت خود را بشناسيم و از عذابى كه وعيدش را مى‏دهند، خود را حفظ كنيم؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏1، ص509).

[15] تفسیر نمونه، ج‏17، ص188.

[16] همان، ج‏1، ص118.

[17] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج‏1، ص23.

[18] تفسير نمونه، ج‏14، ص98.

[19] ر.ک: تفسير قرطبى، ج 7، ص 4448؛ (تفسير نمونه، ج‏14، ص98).

[20] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏5، ص94.

[21] همان، ج‏14، ص790.

[22] همان.

[23] همان، ج‏10، ص366.

[24] همان، ج‏7، ص639.

[25] « بقاع» جمع« بقعة» به معناى قسمتى از زمين است كه از اطراف آن متمايز باشد و در جمله مزبور به معناى هر گونه آبادى است.

[26] نهج البلاغه، خ167؛ (پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏6، ص436).

[27] همان.

[28] پيام قرآن، ج‏6، ص139.

[29] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏7، ص558.

[30] تفسير نمونه، ج‏26، ص12.

[31] همان، ج‏14، ص359.

[32] همان، ج‏9، ص90.

[33] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص22.

[34] تفسير نمونه، ج‏13، ص492.

[35] همان، ج‏26، ص12.

[36] همان.

[37] همان.

[38] آفريدگار جهان، ص24.

[39] همان، ص25.

[40] حكومت جهانى مهدى (عج)، ص76.

[41] آفريدگار جهان، ص25.

[42] تفسير نمونه، ج‏2، ص97.

[43] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص22.

[44] تفسير نمونه، ج‏25، ص72.

[45] رهبران بزرگ، ص83.

[46] تفسير نمونه، ج‏8، ص233.

[47] همان، ج‏5، ص321.

[48] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج‏1، ص7.

[49] اخلاق در قرآن، ج‏1، ص76.

[50] دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏2، ص359.

[51] اخلاق در قرآن، ج‏1، ص 46.

[52] دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏1، ص649.

[53] حكومت جهانى مهدى (عج)، ص116.

[54] دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏2، ص279.

[55] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص124.

[56] همان.

[57] پيدايش مذاهب، ص38.

[58] اخلاق در قرآن، ج‏1، ص82.

[59] همان.

[60] تفسير نمونه، ج‏22، ص55.

[61] همان.

[62] همان، ج‏11، ص33.

[63] همان، ج‏22، ص55.

[64] همان.

[65] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏2، ص153.

[66] همان، ج‏2، ص153.

[67] مديريت و فرماندهى در اسلام، ص83.

[68] متن پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در آستانه سال نو، 28/12/1398.

[69] همان.

[70] پيام قرآن، ج‏2، ص455.

[71] سوگند هاى پر بار قرآن، ص41.

[72] متن پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در آستانه سال نو، 28/12/1398.

[73] تفسير نمونه، ج‏22، ص167.

[74] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله)، ص218.

[75] متن پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در آستانه سال نو، 28/12/1398.

captcha