آيا شخصى كه اموال با او مصالحه شده مىتواند بگويد: اموال مصالحه كننده جزء اموال شخصى بنده شده و شخص مصالحه كننده هیچگونه حقوحقوقی نسبت به اموال مصالحه شده خود ندارد؟
حکم توافق و مصالحهای که منعقدشده بهمنظور ابراء ذمه یکی از طرفین دعوی بر اساس بدهکاری که درنتیجه اخذ قرض ربوی توسط واسطهای متوجه او شده و با آن مصالحه برای تخلص از بدهکاری قرض و بهره متعلقه به آن توافق کرده قطعه زمینی با مشخصات معین در اختیار واسطه در قرض قرار دهد آیا این مصالحه شرعیه است و یا در اصل باطل است؟
شخصى در وصیتنامه خود اموال خود اینگونه وصیت نموده که من اموال خود را با فرزندانم اینگونه مصالحه کردهام که تا زمانی که زنده هستم اختیار آنها با خودم باشد حال با توجّه به عبارات فوق، آيا اين وصیت مصداق هبه است، يا صلح تلقّى مىشود؟
اگر وقتى بین دو نفر یا دو گروه دعوا و ناراحتى واقع میشود، نفر سوّمى براى صلح بهطرف متجاوز میگوید: باید مقدارى پول یا حیوان یا چیز دیگرى را بهطرف دیگر که متجاوز علیه است بدهید تا او راضى شود و ناراحتى برطرف گردد، آیا این کار جایز است؟
مسأله 1848ـ در احکام خريد و فروش گفته شد که در يازده مورد مى توان معامله را فسخ کرد در تمام اين يازده مورد صلح را نيز مى توان فسخ کرد، مگر در مورد خيار مجلس و خيار حيوان و خيار تأخير، يعنى اگر در مجلس مصالحه بعد از تمام شدن صلح يکى از دو طرف پشيمان شود حقِّ فسخ ندارد، همچنين در مصالحه حيوان حقِّ فسخ در سه روز اوّل ثابت نيست و نيز اگر جنسى را نقداً مصالحه کند چنانچه در پرداختن عوض تأخير نمايد در همان روز اوّل حقّ فسخ براى طرف ديگر ثابت است و احتياج به گذشتن سه روز ندارد.
مسأله 1844ـ اگر انسان با اين که مقدار بدهى خود را مى داند اظهار بى اطّلاعى کند و طلبکار او نداند و طلب خود را به کمتر از مقدارى که هست صلح کند صحيح نيست و بدهکار نسبت به مقدار اضافى مديون است، مگر اين که چنان باشد که اگر مقدار طلب خود را هم مى دانست باز به اين صلح راضى بود.
مسأله 1843ـ اگر کسى بخواهد طلب خود را در برابر چيزى يا بدون عوض، به ديگرى صلح کند، درصورتى صحيح است که طرف قبول نمايد، ولى اگر بخواهد از طلب يا حقّ خود بگذرد قبول کردن طرف لازم نيست و اين نيز نوعى از صلح است.
مسأله 1842ـ صلح را مى توان با صيغه عربى يا فارسى يا هر زبان ديگرى خواند، بلکه هر اقدام عملى که به وضوح نشان دهد طرفين مى خواهند به وسيله آن صلح و سازش کنند کافى است.
مسأله 1841ـ کسى که چيزى را به ديگرى صلح مى کند بايد بالغ و عاقل باشد و کسى او را مجبور نکرده و در قصد صلح جدّى باشد; سفيه نباشد، (اموال خود را بيهوده مصرف نکند) و نيز حاکم شرع او را از تصرّف دراموالش جلوگيرى نکرده باشد.
مسأله 1840ـ «صلح» آن است که انسان با ديگرى در امرى که مورد اختلاف است يا امکان دارد مورد اختلاف و نزاع واقع شود سازش کند که مقدارى از مال يا منفعت يا حقّ خود را به ديگرى واگذار نمايد، يا از طلب يا حقّ خود بگذرد که او هم در عوض مقدارى از مال يا منافع خود را به او واگذار نمايد، يا از طلب يا حقّ خود بگذرد و اين را «صلح معوّض» مى نامند و اگر اين واگذارى بدون عوض باشد «صلح غيرمعوّض» نام دارد و هر دو صحيح است.
زوجينى كه قرابت نسبى ندارند در مورد مالى اختلاف دارند. زوج به عنوان اين كه فلان مال را به زوجه هبه كرده بخواهد رجوع كند، و زوجه مدّعى باشد شوهر به بيع يا صلح يا مانند آن از عقود لازمه به او تمليك كرده و بيّنه و مانند آن هم در بين نباشد، قول كدام يك مسموع است؟ اگر زوجه در فرض هبه، مدعى از بين رفتن يا تغيير و تبديل عين موهوبه باشد و زوج منكر باشد حكم چگونه است؟
اگر شخصى حقیقى یا حقوقى صاحب سرقفلى مکانى باشد، و مالک شخص دیگرى باشد، و مدّتى صاحب سرقفلى مستأجر آن ملک بوده است، ولى بعداً صاحب سرقفلى حقّ خود را به نفر سوّم صلح مى کند و صاحب ملک هم به همان نفر سوّم ملک را اجاره مى دهد; نفر سوّم به علّتى قرارداد با هر دو را فسخ مى نماید، آیا از نظر شرعى صاحب اوّل سرقفلى مى تواند بدون اجازه و اذن در آن تصرّف کند؟ و اگر تصرّف او اشکال دارد لطفاً به سؤالات زیر پاسخ دهید؟الف) آیا تصرّف صاحب سرقفلى غاصبانه و عدوانى است؟
ب) اگر تصرّف عدوانى است، آیا منافع مغصوبه باید به «اعلى القیم» اخذ شود؟
ج) در صورتى که تصرّف عدوانى باشد، آیا متصرّف مستحقّ تعزیرات شرعى مى باشد؟
د) در صورتى که مالک براى رسیدن به منافع مغصوبه مخارجى را متحمّل شده باشد، آیا مى تواند از غاصب و متصرّف عدوانى اخذ نماید؟