درس های آموزندۀ مسلم بن عقیل علیه السلام از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی)

درس های آموزندۀ مسلم بن عقیل علیه السلام از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی)


ماجرای شهادت حضرت مسلم علیه السلام در یک نگاه / مسلم بن عقیل؛ نماد وفاداری و ولایتمداری/ نفی ترور در اسلام / امربه معروف ونهی ازمنکر؛ بزرگترین انگیزه قیام امام حسین علیه السلام / مسلم بن عقیل، الگوی ایثار و فداکاری در مدرسه حسینی است‌

هر چند گروهى كه همراه امام حسين عليه السلام در حادثه كربلا به شهادت رسيدند، جمعيت اندكى بودند؛ ولى نگاهى گذرا به زندگى آنان و كلمات و رفتارهايى كه از آن گروه به يادگار مانده است، نشان مى دهد كه افرادى مؤمن، وفادار، فداكار و پاكباخته بوده اند. گواه روشن اين حقيقت،[1] جناب مسلم  بن عقيل عليه السلام، سفير آن حضرت در كوفه  است [2] که روح تسليم ناپذيرى خود را در برابر دشمن، در قالب الفاظ ريخت و دشمن را در شگفتى فرو برد.[3]

حال در سال روز شهادت حضرت مسلم  بن عقيل عليه السلام در شهر كوفه [در سال 60 هجری قمری]،[4] (شایسته است بهره گیری از درس ها و آموزه های آن حضرت)، که درس  عشق به خدا و شهادت طلبى را به گونه اى فراموش نشدنى بر سينه تاريخ بشريت ثبت نموده است.[5]

درسى كه مى تواند براى همه افراد و همه ملت هاى در بند، آموزنده و راهگشا باشد، درسى كه دشمنان حق و فضيلت و پاسداران مكتب هاى شيطانى را در هراس عميقى فرو مى  برد.[6]

ماجرای شهادت حضرت مسلم علیه السلام در یک نگاه

پس از مرگ معاويه،[7] و به دنبال نامه هاى متعدد مردم كوفه و اعلام آمادگى براى پذيرش رهبرى امام عليه السلام، آن حضرت نامه اى در پاسخ به آنان نوشت،[8] و علیرغم آنکه سابقه سوء آنها را در دوران حكومت پدر و برادر بزرگوارش به خوبى مى دانست، اما به اين اميد كه حوادث دردناك گذشته و بلاهايى را كه حكام ظالم و بى رحم و بى ايمان بنى اميه بر سر آنها آورده اند، آنها را بيدار كرده باشد، به نامه هاى آنها پاسخ مثبت داد، و براى آزمون آنان نماينده خاص خود مسلم  بن عقيل، آن مرد شجاع و پاكباخته را به سوى آنها روانه نمود.[9]

حضرت مسلم نيز با اين كه خطرات بزرگ اين سفر را پيش بينى مى كرد رهسپار كوفه گشت،[10] پس از ورود مسلم عليه السلام به كوفه و بيعت گروه زيادى از مردم با وى و اعلام آمادگى آنان براى جانبازى و همراهى با امام عليه السلام و انعكاس آن به محضر امام عليه السلام توسط فرستادگان جناب مسلم علیه السلام، امام حسين عليه السلام از مكه عازم كوفه شد.[11]

با ورود مسلم  بن  عقيل  به كوفه،يزيد نعمان را عزل كرد و «عبيد الله بن زياد» را كه مرد سفاك و خونريزى بود به جاى او برگزيد.[12]

این مسأله موجب شد تا كوفيان با ورود «عبيدالله بن زياد» به كوفه، با سرعتى شگفت آور از حمايت «مسلم  بن  عقيل » دست بكشند[13] و اینچنین «عبيدالله زياد» با ارعاب و تهديد مردم كوفه را از اطراف مسلم  پراكنده ساخت[14]، و کوفیان از تهديدهاى «ابن زياد» كه با تعداد محدودى وارد كوفه شد، ترسيدند و مسلم  بن  عقيل  رحمه الله سفير امام حسين عليه السلام را تنها گذاشتند و شهر را تسليم دشمن كردند.[15]

پس از تسلط ابن زياد بر اوضاع،[16] همگى کوفیان بيعت شكسته، در خانه ها پنهان شدند،[17] سرانجام مسلم  بن  عقيل  عليه السلام ،  يكه و تنها با نیروهای ابن زیاد مبارزه كرد و شهادت پر افتخار را بر تسليم ذلت بار ترجيح داد.[18]

امام حسین علیه السلام که به سوى كوفه پيش مى رفت[19] در منزلگاه «زباله»[20] خبر شهادت مسلم علیه السلام را شنيد[21] و از پيمان شكنى مردم كوفه مطلع گردید.[22]

در این هنگام اشك از ديدگان امام جارى شد و فرمود: «رحم الله مسلما فلقد صار إلى روح الله و ريحانه و جنته و رضوانه، ألا إنه قد قضى ما عليه و بقى ما علينا؛ خداوند مسلم را رحمت كند، او به سوى روح و ريحان و بهشت و رضوان خداوند رهسپار شد، بدانيد او به تكليف خويش عمل كرد و هنوز تكليف ما باقى مانده است».[23]

سخنرانى آتشين حضرت زینب در دروازه کوفه خطاب به مردم [مبین اوج پیمان شکنی کوفیان و مظلومیت مسلم بن عقیل است]؛ آن حضرت فرمود: «انما مثلكم كمثل التى نقضت غزلها من بعد قوة ...؛ مثل شما مردم بى وفا و پيمان شكن كوفه، مثل آن زن احمق و أبله و نادانى است كه ريسمان تابيده محكم خود را از هم گسيخته مى سازد.[24] شما، با نماينده امام حسين عليه السلام، مسلم  بن  عقيل ، رشته پيمان را محكم كرديد؛ ولى هنگامى كه ابن زياد آمد، با چند وعده و وعيد و ايجاد رعب و وحشت، پيمان خود را شكستيد و معلوم شد كه تمام آن دعوت ها و بيعت ها و اعلان وفادارى ها جز حقه بازى چيزى نبوده است».[25]

مسلم بن عقیل؛ نماد وفاداری و ولایتمداری

ادعاى شيعه بودن و دم از محبت و سخن از عشق سوزان به اهل بيت گفتن، در صورتى كه منشأ ترك گناهان و انجام عبادت و اطاعت  نشود بى شك ارزش ندارد و ما را در زمره شيعيان واقعى معصومين عليهم السلام قرار نمى دهد[26]بلکه آنچه سبب تقويت امامت  امامان و حاكميت حاكمان مى شود همكارى و هماهنگى مردم است. اگر اطاعت  و همكارى مردم نباشد نظام امامت نيز به هم مى ريزد.[27]

مسأله شهادت ياران امام حسين عليه السلام نیز تنها مسأله نهادن جان بر سر اهداف آن حضرت نيست، مهم تر از آن سطح بالاى معرفت آنها نسبت به مقام امام عليه السلام و آمادگى بى قيد و شرطشان براى انجام فرمان آن حضرت، و درك صحيح معناى ولايت  است كه در لابه لاى كلمات آنان موج مى زند.[28] گروهى كه در برابر امامت  امام زمان خود، سر تسليم فرو آوردند، و خضوع كردند.[29]

اینگونه است که امام حسین عليه السلام وقتی پسرعمويش مسلم بن عقيل را به کوفه فرستاد. (آن حضرت را امین و مورد اعتماد خود معرفی نمود) و اینچنین نوشت: «... و قد بعثت إليكم أخي و ابن عمي و ثقتي من أهل بيتي مسلم بن عقيل و أمرته أن يكتب إلى بحالكم و أمركم و رأيكم.فان كتب إلى: أنه قد أجمع رأى ملئكم، و ذوي الفضل و الحجى منكم، على مثل ما قدمت على به رسلكم و قرأت في كتبكم، أقدم عليكم وشيكا إن شاءالله. فلعمري ما الإمام إلا العامل بالكتاب، و الآخذ بالقسط، و الدائن بالحق، و الحابس نفسه على ذات الله و السلام ؛ اكنون من، برادر، پسر عمو و شخص مورد اعتماد از خاندانم مسلم بن عقيل را به سوى شما مى فرستم؛ به او فرمان دادم كه تصميم و برنامه ها و افكارتان را براى من بنويسد.هر گاه به من اطلاع دهد كه بزرگان و خردمندان شما؛ با آنچه كه در نامه هايتان ذكر شده، همراه و هماهنگند؛ به زودى به سوى شما خواهم آمد. ان شاءالله ».[30]

نفی ترور در اسلام

در دنياى امروز، واژه هايى مانند مبارزه با تروريسم ، و مانند اينها، به صورت بسيار وسيع و گسترده  دنبال مى شود؛ كلمۀ حقى كه غالبا بر زبان زمامداران ظالم و ستمگر عصر ما جارى مى شود، ولى از آن اراده باطل مى كنند، و هر كدام مهارت بيشترى در تحريف حقايق و توجيهات شيطنت آميز داشته باشند در نيل به مقاصد نامشروعشان موفق ترند.[31]

این کشورها می گویند اخلاق و سياست با يكديگر جمع نمى شود، بنا بر اين فرمانروايى كه خويشتن را ملزم به رعايت اصول اخلاقى مى داند، در حقيقت مغز سياسى ندارد، و هرگز حاكميتش دوام نخواهد يافت! هدف وسيله را توجيه مى كند و هر آنچه در راه نيل به هدف دستاويز قرار گيرد نيك شمرده مى شود![32]

حال آنکه ترور كه نوعى حمله غافلگيرانه محسوب مى شود و در اسلام ممنوع است[33] چرا که حكومت را براى حفظ ارزش ها مى خواهند؛[34] لذا اگر با كسى سر جنگ داريد باید به صورت جوانمردانه بجنگيد.[35]

 اختلاف اين دو ديدگاه در سياست هاى الهى و شيطانى سبب مى شود كه گاه افراد ناآگاه به حاميان سياست هاى الهى خرده بگيرند و اعمال آنها را بر ساده انديشى و عدم آگاهى به فنون سياست حمل كنند، غافل از اين كه آنها در عالم ديگرى سير مى كنند كه اصول و ضوابط حاكم بر آن جز اين روش را اجازه نمى دهد![36]

لذا هنگامى كه مى شنوند «مسلم بن عقيل» با اين كه مى توانست ابن زياد را غافلگيرانه در خانه «هانى بن عروه» به قتل برساند، از اين كار خوددارى كرد و گفت: حديث پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به يادم آمد كه از «ترور» منع فرموده است: «ان الايمان قيد الفتك ؛ ايمان مانع از ترور كردن است».[37] در شگفتى فرو مى روند! و مى گويند اين گونه كارها در ميدان سياست قابل قبول نيست و كسى كه رفتارى اين گونه دارد، سياستمدار نيست![38]

امربه معروف و نهی ازمنکر؛ بزرگترین انگیزه قیام امام حسین علیه السلام

در عصر حكومت بنى اميه مخصوصا يزيد منكرات همه جا را فرا گرفته بود، حتى مركز حكومت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، مدينه منوره، آلوده انواع منكرات و محرمات شده بود.[39]

زيرا وقتى سردمداران حكومت و كسانى كه خود را خليفه و جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله  مى پنداشتند آلوده به انواع گناهان شوند، از مردم عادى چه توقعى مى توان داشت؟![40]

امام حسين عليه السلام در چنين شرايطى با تمام وجود خود (با قلب و زبان و عمل) رسالت امر به معروف و نهى از منكر را ادا نمود.[41]

آن حضرت دو سال قبل از هلاكت معاويه، در ميان جمع زيادى از مهاجرين و انصار در سرزمين مقدس «منا»، سرشناسان جامعه اسلامى آن روز را به سبب مسامحه و سهل انگارى نسبت به فريضه امر به معروف و نهى از منكر در اصلاح امور جامعه، مورد ملامت و سرزنش قرار داد.[42]

بعد از هلاكت معاويه، زمانى كه امام عليه السلام از سوى والى مدينه به بيعت با يزيد فراخوانده شد، امام عليه السلام به شدت بر آشفت و آن را مردود شمرد و شبانگاه به سوى روضه شريف نبوى رفته به راز و نياز پرداخت و انگيزه هاى اصلى قيام خويش را در اين جمله كوتاه «من معروف را دوست داشته و از منكر بيزارم!».[43] آن هم در كنار مرقد پاك جد بزرگوارش صلى الله عليه و آله در مقدس ترين مكان ها بيان داشت و آن را به سينه تاريخ سپرد.[44]

شايد بتوان صريح ترين و رساترين تعبير امام عليه السلام در تبيين انگيزه اصلى قيامش را جمله اى دانست كه در وصيت نامه آن حضرت به برادرش محمد حنفيه آمده است.آن حضرت چنين نوشت: «و إنما خرجت لطلب الإصلاح في أمة جدي، اريد أن آمر بالمعروف و أنهى عن المنكر، و اسير بسيرة جدي و أبي على بن أبي طالب ؛ من تنها به انگيزه اصلاح در امت جدم بپا خاستم، مى خواهم امر به معروف و نهى از منكر كنم و به روش جدم و پدرم على بن ابى طالب عليه السلام رفتار نمايم!».[45]

 بعد از آن كه مسلم بن عقيل عليه السلام سفير آن حضرت در كوفه توسط نيروهاى ابن زياد با مكر و حيله دستگير شد و به مجلس او وارد گشت و او، مسلم را متهم به فتنه انگيزى ساخت، آن حضرت در پاسخ گفت: «ما لهذا آتيت، و لكنكم أظهرتم المنكر، و دفنتم المعروف ... فأتيناهم لنأمرهم  بالمعروف، و ننهاهم عن المنكر؛ من براى اين چيزها كه تو مى گويى به كوفه نيامدم، بلكه شما منكرات و زشتى ها را ظاهر و معروف و خوبى ها را دفن كرده ايد ... پس ما به پا خواستيم تا مردم را به معروف دعوت كنيم و از منكرات دور سازيم».[46]

سخن آخر:(مسلم بن عقیل، الگوی ایثار و فداکاری در مدرسه حسینی است)

[در مقام و منزلت حضرت مسلم (ع) همین بس] که امام علیه السلام هنگام اعزام مسلم  به وى فرمود: «أرجو أن اكون انا و انت فى درجة الشهداء؛ اميدوارم كه من و تو در جايگاه شهدا قرار گيريم».[47]

به هر حال، اين گروه از ياران  [حضرت سید الشهدا علیه السلام] كه عالى ترين درس  بندگى و عبوديت خداوند و استقامت و ايستادگى و ايثار و فداكارى را در راه اسلام، از محضر بزرگترين [پاسدار اسلام یعنی امام حسین علیه السلام] آموخته بودند سزاوار است الگو و اسوه مسلمانان، در هر عصر و زمان باشند.[48]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

منابع:

1. عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها

2. پيام امام امير المومنين عليه السلام

 

 


[1] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص30.

[2] همان ؛ ص243.

[3] همان ؛ ص24

[4] كليات مفاتيح نوين ؛ ص835.

[5] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص400.

[6] همان.

[7] همان؛ ص255.

[8] همان؛ ص256.

[9] همان ؛ ص343.

[10] همان.

[11]برای اطلاعات بیشتر ر.ک: تاريخ طبرى؛ ج 4؛ ص 297 و  ارشاد ؛ ص 418 / عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص400.

[12]فى ظلال نهج البلاغه؛ ج 1؛ ص 247 /  تاريخ طبرى؛ ج 3؛ ص 561 / پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 11 ؛ ص373.

[13] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص171.

[14] همان ؛ ص674.

[15] همان ؛ ص673.

[16] همان؛ ص471.

[17] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 2 ؛ ص420.

[18] همان؛ص421.

[19] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص362.

[20] «زباله»، منزلگاهى است معروف، در مسير كوفه به مكه، نزديك منزل ثعلبيه.

[21] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص360.

[22] همان ؛ ص361.

[23] همان ؛ ص362.

[24] «امام حسن و امام حسين عليهما السلام» ؛ ص 256.

[25] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص372.

[26] والاترين بندگان ؛ ص106.

[27] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 14 ؛ ص104.

[28] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص468.

[29] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 5 ؛ ص625.

[30] ارشاد مفيد؛ ص380- 381 / عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص342.

[31] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 2 ؛ ص440.

[32] همان ؛ ص455.

[33] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص289.

[34] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 2 ؛ ص454.

[35] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص289.

[36] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 2 ؛ ص457.

[37] بحار الانوار؛ ج 44؛ ص 344، و ج 45؛ ص 97.

[38] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 2 ؛ ص458.

[39] به گفته مسعودى در دوران كوتاه حكومت يزيد دربار وى  مركز فساد و فحشا و گناه بود و آثار آن در جامعه نيز گسترش يافته بود، به گونه اى كه حتى در محيط مقدسى همچون مكه و مدينه جمعى به نوازندگى و استعمال آلات لهو و لعب مى پرداختند. (مروج الذهب؛ ج 3؛ ص 67)، به نقل از (عاشورا ريشه ها...؛ ص 216) / اهداف قيام حسينى ؛ ص41.

[40] همان.

[41] همان.

[42] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص241.

[43] فتوح ابن اعثم؛ ج 5؛ ص 27 / مقتل الحسين خوارزمى؛ ج 1؛ ص 186 / بحارالانوار؛ ج 44؛ ص 328.

[44] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص243.

[45] فتوح ابن اعثم؛ ج 5؛ ص 33 / بحارالانوار؛ ج 44؛ ص 329 / عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص243.

[46] فتوح ابن اعثم؛ ج 5؛ ص 101 / ملهوف(لهوف)؛ ص 71 / ر.ک: انساب الاشراف؛ ص 82./ عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص244.

[47] مقتل الحسين خوارزمى؛ ج 1؛ ص 196 / عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص261.

[48] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 4 ؛ ص322.

captcha