مبانی فقهی قیام امام حسین علیه السلام از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

مبانی فقهی قیام امام حسین علیه السلام از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی


چرا امام حسین علیه السلام بر اساس «تقیه» با یزید بیعت نکرد/ امر به‌ معروف و نهی از منکر؛ مبنای قیام امام حسین علیه السلام/ امام حسین علیه السلام و قیام علیه حاکم جائر/ امام حسين علیه السلام و تشکيل حکومت اسلامی/ انقلاب حسینی؛ خاستگاه فقهی انقلاب خمینی رحمه الله‌

در ارتباط با اهداف و انگيزه هاى قيام امام حسين عليه السلام تحليل گران، تفسير و تحليل هاى مختلفى ارائه داده اند و برخى از اين تحليل ها كه عمدتاً از سوى مستشرقان و يا ناآگاهان از حقيقت دين و جوهره اسلام ارائه شده است، دور از واقعيّت مى باشد و با مبانى اعتقادی امام حسين عليه السلام ناسازگار است.[1]

برخى از تحليل ها نيز، يك جانبه و با نگاه به پاره اى از كلمات آن حضرت است و همه جانبه نيست؛ امّا بهترين راه اين است كه به سراغ مبانی فقهی قیام امام حسین علیه السلام برويم و با استفاده از رویکردهای فقهی سالار شهيدان، که با مسلّمات فقهى و احكام امر به معروف و نهى از منكر و مبارزه با فساد سازگار است[2] قیام آن حضرت را مورد واکاوی قرار دهیم.[3]

چرا امام حسین علیه السلام بر اساس «تقیه» با یزید بیعت نکرد

«تقيّه» يعنى كتمان عقيده، و مخصوص جايى است كه جان [4]و مال و عِرض انسان در برابر دشمنان متعصّب و لجوج به خطر مى افتد، بى آن كه نتيجه اى داشته باشد، در چنين مواردى نبايد بيهوده افراد را به خطر انداخت و نيروها را از دست داد؛ بلكه بايد آن را براى مواقع لزوم حفظ كرد، به همين دليل در حديث معروف امام صادق عليه السلام مى خوانيم: «التَّقِيَّةُ تُرْسُ الْمُؤمِنِ؛ تقيّه سپر دفاعى مؤمن است».[5]،[6]

همانگونه که از امام حسين عليه السلام رهبر شكنندگان سد تقيّه نقل شده كه فرمود:«انَّ التَّقِيَّةَ يُصْلِحُ اللَّهُ بِهَا امَّةً، لِصاحِبِها مِثْلَ ثَوابِ أعْمالِهِمْ فَإِنْ تَرَكَها أَهْلَكَ أُمَّةً؛ تارِكُها شَرِيكُ مَنْ أَهْلَكَهُم؛[7]تقيّه اى كه حال امتى با آن اصلاح پذيرد انجام دهنده آن پاداشى به قدر همه آن امت دارد (زيرا نيروهاى آن ها را براى خدمت بيشتر حفظ كرده است) اما اگر در چنين موردى ترك تقيّه گويد و امتى به هلاكت افتد شريك جرم هلاك كننده خواهد بود». از اين حديث بر مى آيد كه ترك تقيّه در اين گونه موارد موجب شركت در جرم قتل نفس يا رساندن ضرر و زيان به ديگران است.[8]

لذا آن حضرت كه نمونه اتمّ شكستن سدّ تقيّه در موارد لزوم بوده است، در پاره ای موارد براى پيشبرد اهداف مقدّسش، براى كوبيدن دستگاه ظلم و ستم و كفر و بى ايمانى و جهل و جنايت از اين برنامه بهره مى گرفت.[9] خروج شبانه از مدينه، خروج از مكّه در آن موقع خاص كه مردم سرگرم اعمال حج بودند، مظاهرى از تقيّه تاكتيكى است.[10]

از نظر حكم فقها و با استفاده از منابع و مدارك اسلامى؛ تقيّه را بر سه قسم تقسيم كرده اند: تقيّه حرام، تقيّه واجب، تقيّه جايز،[11] بنابراین مهم اين است كه فراموش نكنيم تقيّه نه همه جا واجب است و نه جايز بلكه در پاره اى از موارد حرام است يا يكى از بزرگ ترين گناهان.[12]

هرگاه هدف هاى عالي ترى به خاطر تقيّه پايمال گردد، قانون اهمّ و مهم، شكستن تقيّه را در چنين مواردى واجب مى سازد؛ لذا هر گاه تقيّه موجب تقويت ظلم و فساد، تزلزل در اركان اسلام، محو شعائر و از بين رفتن احكام حيات بخش آن گردد، شكستن آن واجب است. همان طور كه در چنين مواردى ضرورت اقدام به جهاد پيش بينى شده است و تعبير به «و لو بلغ ما بلغ؛ هر آنچه باداباد»؛ (بايد اقدام كرد و از لوازم آن نبايد ترسيد به هر جا كه منجر شود) اشاره به آن است كه «حق» به خطر افتاده است و بدون شكستن سد تقيّه رهايى آن ممكن نيست.[13]

 البتّه شكّى نيست كه تشخيص چنين مواردى اغلب به وسيله افراد عادّى ممكن نيست و چون جنبه تخصّصى دارد، بايد به دست فقيه و حاكم شرع كه مى تواند مسائل مهمّ و اهمّ اسلامى را باهم مقايسه كرده و تشخيص دهد، روشن شود.[14]

اين موضوع علاوه بر اين كه به حكم عقل قابل انكار نيست و قاعده عقليّه «اهمّ و مهم» پشتوانه آن مى باشد، در احاديث اسلامى نيز به آن اشاره شده است. در كتاب كافى از امام صادق عليه السلام چنين نقل شده: «فرد با ايمان هنگامى كه اظهار ايمان كرده و سپس آن را نقض كند، از دايره ايمان بيرون مى رود، و اگر اتّكا به تقيّه كند، امّا از مسائلى باشد كه تقيّه در آن جايز نيست، عذر او پذيرفته نخواهد شد؛ زيرا تقيّه مواضعى دارد كه اگر كسى از آن تجاوز نمايد پذيرفته نمى شود، مثل اين كه انسان در ميان جمعيّت بدكارى گرفتار شود و تقيّه كند، اگر اين تقيّه موجب از بين رفتن اهداف مقدس نباشد، جايز است».[15]،[16]

هر زمان که بيان محتويات مكتب و معرّفى مبانى آن براى پيشبرد هدف لازم است و بدون آن هدف پايمال گردد، شكستن سدّ تقيّه لازم است؛ اگر در آغاز اسلام، مسلمانان كمتر از مسأله تقيّه استفاده مى كردند با اين كه در اقليّت شديد بودند، لیکن در كنار كعبه نماز مى خواندند و از هر گونه خطر در اين راه استقبال مى كردند، و در اين راه شربت شهادت نوشيدند، به خاطر همين موضوع بوده است؛ زيرا بدون آن آثار اسلام محو مى شد.[17]

بنابراین در جایی که ريختن خون انسان باعث تقويت درخت پربار اسلام مى گردد، تقیه بی معنا است؛ مانند آنچه شهداى كربلا انجام داده اند؛ امّا در مواردى كه ريخته شدن خون هيچ اثرى ندارد بايد با استفاده از سپر تقيّه جان خود را حفظ كرد.[18]

از سوی دیگر هرگاه انسان بتواند، مسائل مختلف اجتماعى، سياسى و عقيدتى را كه در سرنوشت جامعه اسلامى مؤثّر است، با استفاده از منطق زنده اثبات كند، نوبت به تقيّه نمى رسد، بلكه بايد تقيّه را كنار زد و از حربه منطق استفاده كرد و افراد را آگاه و روشن ساخت، در حقيقت در اين گونه موارد قدرت منطق جانشين قدرت تقيّه مى شود.[19]

آری در جايى كه اساس دين و اسلام و قرآن، يا نظام هاى اسلامى به خطر بيفتد، در چنين مواردى بايد عقايد را اظهار نمود هر چند انسان قربانى اظهار عقيده اش شود، بر این اساس مبنای قيام امام حسين عليه السلام در عاشورا و كربلا، درست در راستاى تحقق این مسأله بود، چرا كه حكّام بنى اميّه اساس اسلام را به خطر افكنده بودند، و قيام امام حسين عليه السلام پرده از كار آنها برداشت، و جلو خطر را گرفت.[20]

امر به معروف و نهی از منکر؛ مبنای قیام امام حسین علیه السلام

در اسلام به همه افراد به عنوان يك وظيفه واجب دستور داده شده كه دعوت به سوى حق و مبارزه با فساد كنند.[21]اين دو وظيفه كه در فقه اسلام به نام «امر به معروف» و «نهى از منكر» معروف است، همه مسلمانان را ملزم مى كند كه بر وضع اجتماع خود نظارت صحيح و دائمى داشته باشند و اگر كسى از راه حق و عدالت منحرف گرديد به راه راست دعوت كنند، و اگر مرتكب خلاف، گناه، يا تجاوزى شد از آن كار باز دارند.[22]

از این جهت اگر چه به حسب ظاهر عواملى چون امتناع امام حسين عليه السلام از بيعت با يزيد و يا پاسخ به دعوت كوفيان، در تحقّق اين قيام خونين بى تأثير نیست، ولى در عين حال در كلمات امام عليه السلام، به طور مكرّر از اصلاح امّت و دو فريضه مهمّ امر به معروف و نهى از منكر به عنوان يكى از انگيزه هاى اساسى اين نهضت بزرگ ياد شده است.[23]

در تبیین این مهم باید به مراحل امر به معروف و نهى از منكر اشاره نمود همان گونه كه در روايات [24] و رساله توضيح المسائل فقها نیز به آن توجه شده است:[25]

1. مرحله قلبى: يعنى در دل عاشق معروف و دشمن منكر باشد. هنگامى كه معروفى را مى بيند خوشحال و مسرور گردد، و در مواجهه با منكرات منزجر و غمگين شود، و خلاصه حالت درونى اش در برخورد با اين دو پديده يكسان نباشد. كه اين حالت درونى انگيزه عمل خواهد شد.[26]

2. مرحله زبانى: علاوه بر عشقِ درونى نسبت به معروف و بيزارى قلبى از منكرات، آن را بر زبان جارى سازد و در برخورد با منكرات و ترك معروف ها، با زبان خويش و به صورت مؤدّبانه و دوستانه، تذكّر دهد. اگر بدون خشونت و با رويى گشاده و پرهيز از جريحه دار كردن احساسات، به طرف مقابل تذكّر دهد، قطعاً اثر خواهد كرد.[27]

3. برخورد عملى و فيزيكى: مرحله سوم امر به معروف و نهى از منكر، يعنى برخورد عملى و فيزيكى كه كار حكومت است.[28]

حال شاهدیم در عصر حكومت بنى اميّه مخصوصاً يزيد منكرات همه جا را فرا گرفته بود، حتّى مركز حكومت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، مدينه منوّره، آلوده انواع منكرات و محرّمات شده بود.[29]،[30]

كار به جايى رسيده بود كه گروهى از مردم مدينه به استقبال زنان خواننده مى رفتند و از اين كار احساس شرمندگى نمى كردند! تو خود حديث مفصّل بخوان از اين مجمل؛ وضعيّت بقيّه شهرها را كه از مركز ظهور اسلام دور بودند تأسف برانگیز تر بود؛ زيرا وقتى سردمداران حكومت و كسانى كه خود را خليفه و جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله [31]مى پنداشتند آلوده به انواع گناهان شوند، از مردم عادى چه توقّعى مى توان داشت؟![32]

به قول شاعر عرب:«اذَا كَانَ رَبُّ الْبَيْتِ بِالدَّفِّ مُولِعاً******فَشِيمَةُ اهْلِ الْبَيْتِ كُلُّهُمُ الرَّقْص؛[33]هنگامى كه رئیس خانواده علاقه شديد به نوازندگى داشته باشد، تمام اهل خانه به رقص و پايكوبى مى پردازند».[34]

آرى، منكرات، شرق و غرب جهان اسلام را فرا گرفت، و معروف ها به فراموشى سپرده شد. صلحا، عبّاد، مهاجران، انصار از صحنه حكومت كنار گذاشته شده، و ظالمان و فاسدان و تبعيديان زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و مطرودان، زمام امور را به دست گرفتند.[35]

امام حسين عليه السلام در چنين شرايطى با تمام وجود خود (با قلب و زبان و عمل) رسالت امر به معروف و نهى از منكر را ادا نمود. در روز عاشورا قرآن را بر سر نهاد و در ميان دو لشكر[36]قرار گرفت و مكرّر آنها را به عمل كردن به قرآن دعوت نمود، و هنگامى كه مشاهده كرد مرحله قلبى و زبانى كارساز نيست وارد مرحله بعد شد.[37]

در مرحله سوم گاه دشمن نابود مى شود و به اين وسيله از ادامه منكرات باز مى ماند و اگر اين كار ممكن نشود بايد فداكارى كرد و اين رسالت را به پايان رساند. آرى امام حسين عليه السلام با تقديم خون خود اين وظيفه بزرگ را انجام داد و درخت نوپاى اسلام را آبيارى كرد، و آن را از نابودى نجات داد.[38]

به راستى امام حسين عليه السلام را بايد قهرمان اين ميدان دانست؛ آن حضرت علاوه بر امر به معروف قلبى و زبانى، عمل به آن را نيز به منتهاى اوج خود رساند و بالاترين مرحله عملى آن را انجام داد، و با شجاعتى وصف ناپذير به همگان اعلام كرد:«أَيُّهَا النَّاسُ! فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ يَصِبرُ عَلى حَدِّ السَّيْفِ، وَ طَعْنِ الْأَسِنَّةِ، فَلْيَقُمْ مَعَنا وَ إِلَّا فَلْيَنْصَرِفْ عَنا؛ اى مردم! هر كس از شما در برابر تيزى شمشير و زخم نيزه ها شكيبا است، با ما بماند و الّا از ما جدا شود!!».[39]،[40]

مطابق روايات قيام با شمشير (در جاى خود) عالى ترين و پرفضيلت ترين مرحله از مراحل امر به معروف و نهى از منكر است كه امام حسين عليه السلام به آن اقدام كرد.[41]

لذا امام حسين عليه السلام نه تنها با سخنانش به افشاى جنايات بنى اميّه پرداخت كه با شمشير بر ضدّ آنان به مبارزه برخاست و تا پاى جان ايستادگى كرد و اين حركت خويش را «امر به معروف و نهى از منكر و اصلاح امور جامعه» ناميد و در بيان و سخنان خويش، به طور مكرّر از اين فريضه بزرگ ياد كرد، و با صراحت، يكى از انگيزه هاى حركتش را احياى همين امر مهم شمرد.[42]

و اینگونه آن حضرت با اهداى خون خود، موفّق شد، و آثارش تدريجاً ظاهر گشت، و آن حركت جاهلى متوقف شد.[43]

امام حسین علیه السلام و قیام علیه حاکم جائر

در فقه اسلامى و در کتب فقهی باب مفصل و روایات فراوانی پيرامون«اعانت بر اثم»، «معاونت ظلمه و «اعانت ظالم»، ذکر شده است[44] كه نشان مى دهد يكى از زشت ترين گناهان يارى ستمكاران و ظالمان و مجرمان است و سبب مى شود كه انسان در سرنوشت شوم آنها شريك باشد.[45]

بی شک همكارى با ظالمان و ستمگران در هر مرحله كه باشد نوعى ظلم محسوب مى شود و به همين دليل معاونت ظلمه يكى از گناهان بزرگ در اسلام شمرده شده است و حتى در روايتى مى خوانيم:«إِذَا كَانَ يوْمُ الْقِيامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَينَ الظَّلَمَةُ وَأَعْوَانُ الظَّلَمَةِ وَأَشْبَاهُ الظَّلَمَةِ حَتَّى مَنْ بَرَى لَهُمْ قَلَماً وَلاقَ لَهُمْ دَوَاةً قَالَ فَيجْتَمِعُونَ فِى تَابُوتٍ مِنْ حَدِيدٍ ثُمَّ يرْمَى بِهِمْ فِى جَهَنَّمَ؛هنگامى كه روز قيامت فرا مى رسد ندا كننده اى ندا مى دهد: ظالمان و كمك كاران آن ها و شبيهان آن ها كجا هستند؟حتى كسى كه قلمى براى آن ها تراشيده و يا دوات آن ها را براى نوشتن فرمان ظلم آماده كرده همه آن ها را جمع مى كنند و در تابوتى از آهن مى نهند سپس آن ها را به جهنّم پرتاب خواهند كرد».[46]،[47]

اصولا ظالمان و ستمگران و افرادى همچون فرعون در هر جامعه اى افراد خاصى هستند، و اگر توده جمعيت با آنها همكارى نكنند فرعون ها فرعون نمى شوند اين گروهى از مردم زبون و ضعيف و يا فرصت طلب و دنياپرست هستند كه اطراف آنها را مى گيرند، و دست و بال آنها و يا حد اقل سياهى لشكرشان مى شوند، تا آن قدرت شيطانى را براى آنها فراهم مى سازند.[48]

لذا سكوت در برابر ظالمانى كه نه فقط بندگان خدا را به زنجير ستم گرفتار ساخته اند، بلكه حلال خدا را حرام كرده و حرام او را حلال شمرده اند براى هيچ مسلمانى جايز نيست! چرا كه سكوت سبب امضاى اعمال آنان مى شود و امضاى اعمال آنان سبب اتّحاد سرنوشت سكوت كننده، با ظالمان و طاغيان مى گردد.[49]بلکه همه بايد فرياد كشند و قيام كنند و كاخ بيدادگران را واژگون كنند و از همه سزاوارتر به اين امر، فرزند پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و امام معصوم عليهم السلام است.[50]

حال با مرگ معاويه و روى كارآمدن يزيد، ظلم و بى عدالتى ها از آن هم فراتر رفت و به حدّ اعلا رسيد[51] و از اين رو امام حسين عليه السلام با استناد به فرمايش پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، مبنى بر عدم جواز سكوت در برابر ظلم ظالمان و جائران، قيام مى كند و اين انقلاب را تا مرز شهادت ادامه مى دهد، تا همه جهانيان بدانند حكومت يزيد حكومت پيامبر صلى الله عليه و آله نيست و تازه مسلمانانى كه تعداد آنها در گوشه و كنار جهان رو به افزايش بود بفهمند اسلام حقيقى چيزى نيست كه بنى اميّه و يزيد آن را ترويج مى كنند و اين كار امام حسين عليه السلام بسيار مهم و با ارزش بود.[52]

از این رو قيام امام حسين عليه السلام در برابر يزيد و تصريح به اين معنا كه هدف قيامش اصلاح امر امّت و امر به معروف و نهى از منكر[53] است منبعث از عدم سكوت در برابر سلطان جائر[54] است؛ امام عليه السلام قيام خود را تبلورى از وظيفه عمومى همه مسلمين مى داند كه در برابر حكّام جائر و ظالم بر عهده دارند.[55]

امام حسين علیه السلام و تشکيل حکومت اسلامی

اسلام و فقه اسلامى در حوزه اجتماع و آنچه به مصلحت عامّه ارتباط دارد قوانينى را وضع كرده، نظير جهاد، امر به معروف و نهى از منكر، قصاص، حدود و ديات و در یک کلام تحقق عدالت اجتماعى.[56]

بنابراين فقه اسلام آن چنان با مسائل سياسى و حكومتى آميخته، است كه اجراى كامل آن، بدون تشكيل حكومت ممكن نيست.[57]

همچنين بسيارى از احكام الهى است كه بدون تشكيل حكومت نمى توان آنها را اجرا كرد و يا لا اقل به طور مطلوب تحقّق نمى يابد.[58]

بی تردید اجراى عدالت اجتماعى و اقامه قسط و عدل و گشودن راه براى آزادى تبليغ در سراسر جهان، هرگز با توصيه و نصيحت و اندرزهاى اخلاقى انجام نمى شود. اين حكومت است كه بايد به ميدان آيد، و چنگال ظالمان را از گريبان مظلومان جدا سازد؛ و حقوق مستضعفان را باز ستاند و نداى توحيد را از طريق رسانه هاى موجود، در هر زمان به گوش مردم جهان برساند.[59]

همين مضامين به صورت گسترده تر در سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله و روايات معصومين عليهم السلام وارد شده است؛ و بخش عظيمى از فقه اسلام و كتب فقهى را تشكيل مى دهد؛ و اگر بخواهيم اين مسائل را از روايات و كتب فقهى جدا سازيم؛ چيزى باقى نمى ماند![60]

لذا انبيا و اولياى الهى در طول تاريخ براى پيشبرد اهداف مقدّس خويش، درصدد تشكيل حكومت برآمدند؛ چرا كه بدون شك با تشكيل حكومت، بهتر مى توان مردم را به سوى ارزش هاى معنوى و انسانى سوق داد و در راه بسط عدالت اجتماعى كوشيد و فرامين الهى را به صورت ضابطه مند اجرا كرد و به برقرارى عدل و دفع ظلم و شرك و بيدادگرى كمك نمود.[61]

اينها همه شواهد روشنى است بر اينكه «اسلام از حكومت و سياست جدا نمى باشد» و[62]حكومت و سياست به معنى تدبير نظام جامعه چنان در تار و پود تعليمات اسلامى نفوذ كرده كه اگر بخواهيم آن دو را از هم جدا كنيم، اسلام نامفهوم خواهد بود.[63]

لذا می بینیم مردم كوفه از امام حسين عليه السلام براى تشكيل حكومت حق و مبارزه با غاصبان حكومت دعوت كردند؛ و اگر آن حضرت با پيمان شكنى و سستى و بى وفايى آنها روبرو نمى شد؛ پرچم حكومت عدل اسلامى به دست با كفايت آن حضرت به اهتزاز در مى آمد. لذادر روايات ائمّه معصومين عليهم السلام و نهج البلاغه تعبيرات زيادى ديده ميشود كه نشان مى دهد؛ دشمنان آنها حق آنان را غصب كردند؛ اين حق چيزى جز «حكومت عدل اسلامى» نبود.[64]

از نمودهاى تلاش امام حسين عليه السلام براى تشكيل حكومت اسلامى، پاسخ به دعوت [65]كوفيان جهت پذيرش رهبرى قيام بر ضدّ حكومت نامشروع يزيد است.[66]هم چنین امام حسين عليه السلام قبل از حركت به سوى كوفه نماينده مخصوص خود مسلم بن عقيل را به كوفه فرستاد و او از مردم براى امام عليه السلام بيعت گرفت. آيا اين بيعت جز براى تشكيل حكومت بود؟![67]

امام حسين عليه السلام علاوه بر آن كه يزيد را شايسته اين جايگاه والا نمى دانست، به شايستگى خود نسبت به امر ولايت و حاكميّت اسلامى تصريح مى كند. در واقع امام عليه السلام با اين جملات در مسير تشكيل حكومت اسلامى و به عهده گرفتن خلافت مسلمين حركت مى كند.[68]

هم چنین امام حسين عليه السلام در خطبه اى كه پس از نماز عصر در جمع لشكريان «حرّ» خواند، فرمود:«أَيُّهَا النَّاسُ! أَنَا ابْنُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله وَ نَحْنُ أَوْلى بِوِلايَةِ هذِهِ الْأُمُورِ عَلَيْكُمْ مِنْ هؤُلاءِ الْمُدَّعِينَ ما لَيْسَ لَهُمْ ؛ اى مردم! من فرزند دختر رسول خدايم، ما به ولايت اين امور بر شما (و امامت مسلمين) از اين مدّعيان دروغين سزاوارتريم».[69]،[70]

امام خمينى قدس سره  نیز در سخنى در تبيين همين مطلب مى گويد: «... آنهايى كه خيال مى كنند حضرت سيّد الشهدا براى حكومت نيامده، خير، بلکه اينها براى حكومت آمدند، براى اين كه بايد حكومت دست مثل سيّد الشهدا باشد، مثل كسانى كه شيعه سيّد الشهدا هستند، باشد».[71] هر چند امام عليه السلام مى دانست سرانجام در اين راه شهيد مى شود.[72]

در جاى ديگر مى گويد: «زندگى سيّد الشهدا، زندگى حضرت صاحب الزمان عليه السلام، زندگى همه انبياى عالم، همه انبيا از اوّل، از آدم تا حالا همه اين معنا بوده است كه در مقابل جور، حكومت عدل درست كنند».[73]،[74]

سخن آخر: (انقلاب حسینی؛ خاستگاه فقهی انقلاب خمینی رحمه الله علیه)

در خاتمه باید گفت امام حسین علیه السلام با خون خود اسلام را زنده کرد و پرچم اسلام را در همه جا برافراشت از برکت خون امام حسین علیه السلام همه منافقان رسوا شدند و اگر قیام آن حضرت نبود امروز از اسلام خبری نبود.[75] به تعبير امام خمينى قدس سره: «اسلام آن قدر عزيز است كه فرزندان پيغمبر، جان خودشان را فداى اسلام كردند. حضرت سيد الشهداء عليه السلام با آن جوان ها، با آن اصحاب، براى اسلام جنگيدند و جان دادند و اسلام را احيا كردند».[76]،[77]

پيروزى ملّت ايران در برچيدن بساط ظلم و بيدادگرىِ نظام استبدادى 2500 ساله، و حماسه هاى غرورآفرين هشت سال دفاع مقدّس در جبهه هاى نبرد حقّ عليه باطل، و مجاهدت هاى جوانان جان بر كف و رشيد حزب اللَّه جنوب لبنان در مقابله با رژيم سفّاك و تا بُن دندان مسلّح صهيونيستى و پیروزی جبهه مقاومت در منطقه در مقابل تروریست های تکفیری، از نمونه هاى بارز و روشنِ تأسّى و الگوپذيرى انقلاب اسلامی ایران از نهضت امام حسين عليه السلام در عصر حاضر است.[78]

لذا خاستگاه فقهی انقلاب اسلامی ایران و امام امت،  قیام امام حسین علیه السلام است از آن جهت که عاشورا و تاسوعا و مجالس سید الشهدا علیه السلام، انقلاب را به پیروزی رساند. [79]

 


[1] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص228.

[2] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص62.

[3] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص228.

[4] اعتقاد ما ؛ ص102.

[5] وسائل؛ ج 11؛ ص 461؛ ح 6؛ب 24.

[6] اعتقاد ما، ص 103.

[7]  وسائل الشيعه؛ ابواب امر به معروف؛ ب 27؛ ح 4.

[8] تقيه ؛ ص24.

[9] همان ؛ ص7.

[10] پيدايش مذاهب ؛ ص81.

[11] تقيه ؛ ص17.

[12] همان؛ ص 18.

[13] همان.

[14] پيدايش مذاهب ؛ ص83.

[15] وسائل الشيعه؛ ج 11؛ ابواب امر به معروف؛ ح 6.

[16] پيدايش مذاهب؛ ص 84.

[17] همان؛ص85.

[18] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدظله) ؛ ص54.

[19] پيدايش مذاهب؛ ص 84.

[20] اعتقاد ما ؛ ص104.

[21] اسلام در يك نگاه ؛ ص82.

[22] همان.

[23] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص237.

[24] وسائل الشيعه؛ ج 11؛ ابواب الامر والنهى؛ ب 3.

[25] اهداف قيام حسينى ؛ ص40.

[26] همان.

[27] همان.

[28] همان.

[29]  به گفته مسعودى در مروج الذهب، ج 3، ص 67، در دوران كوتاه حكومت يزيد دربار وى مركز فساد و فحشا و گناه بود و آثار آن در جامعه نيز گسترش يافته بود، به گونه اى كه حتّى در محيط مقدّسى همچون مكّه و مدينه جمعى به نوازندگى و استعمال آلات لهو و لعب مى پرداختند.( عاشورا؛ ص 216).

[30] اهداف قيام حسينى ؛ ص41.

[31] همان.

[32] همان؛ ص 42.

[33] التحفة السنيّة؛ ص 79، اضواء على الصحيحين؛ ص 286، الانتصار للعاملى؛ ج 6؛ ص 480.

[34] اهداف قيام حسينى ؛ ص42.

[35] همان.

[36] همان.

[37] همان.

[38] همان.

[39]  ينابيع المودّة؛ ص 406.

[40] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص240.

[41] همان.

[42] همان ؛ ص241.

[43] اهداف قيام حسينى ؛ ص44.

[44] تفسير نمونه ؛ ج 16 ؛ ص45.

[45] همان.

[46]  وسائل الشيعه؛ ج 12؛ ص 131؛ ح 16.

[47] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 14 ؛ ص802.

[48] تفسير نمونه ؛ ج 16 ؛ ص45.

[49] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص373.

[50] همان.

[51] يزيد در ظلم و جنايات آن قدر پيشرفت كرد كه مسعودى مورخ معروف در كتاب مروج الذهب، ج 3، ص 68 درباره اش گفته:« سيره يزيد، همان روش فرعون بود؛ بلكه بايد گفت فرعون در ميان مردم، بيش از يزيد به عدالت رفتار مى كرد».( عاشورا، ص 213).

[52] اهداف قيام حسينى ؛ ص101.

[53]  ر. ك: بحار الأنوار؛ ج 44؛ ص 329، فتوح ابن اعثم؛ ج 5؛ص 33.

[54] همان مدرك؛ ص 381.

[55] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص373.

[56] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 1 ؛ ص79.

[57] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص7.

[58] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص247.

[59] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص48.

[60] همان.

[61] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص247.

[62] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص7.

[63] همان؛ ص 8.

[64] همان ؛ ص5.

[65] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص254.

[66] همان؛ ص 255.

[67] اهداف قيام حسينى ؛ ص88.

[68] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص254.

[69] فتوح ابن اعثم؛ ج 5؛ ص 137، تاريخ طبرى؛ ج 4؛ ص 303.

[70] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص254.

[71] صحيفه امام؛ ج 21؛ ص 3.

[72] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص249.

[73] صحيفه امام؛ج 21؛ ص 4.

[74] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص 250.

[75] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار شماری از طلاب، دانشجویان، افسران نیروی انتظامی و نمایندگان مجلس؛26/9/1388.

[76] صحيفه امام؛ ج 8؛ ص 151.

[77] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص230.

[78] همان ؛ ص664.

[79] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار شماری از طلاب، دانشجویان، افسران نیروی انتظامی و نمایندگان مجلس؛26/9/1388.

 

captcha