شرح دعای ابوحمزۀ ثمالی از منظر معظم له

شرح دعای ابوحمزۀ ثمالی از منظر معظم له


بانگ رحیل نزدیک است/ آمادگی برای سفر آخرت/ سبکبار شوید تا برسید/ خدا از رگ گردن نزدیکتر است/ تو خود حجاب خودی!‌

«وَانَ الرَّاحِلَ الَيْكَ قَريبُ الْمَسافَةِ، وَانَّكَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ الَّا انْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمالُ دُونَكَ؛و به يقين مسير آن كه به سويت مى آيد كوتاه است، و به يقين تو از مخلوقاتت دور نيستى مگر اينكه اعمال (بد) ايشان ميان تو و آنها جدايى اندازد»[1]

بانگ رحیل نزدیک است

در فرازی از دعای بوحمزه ثمالی می خوانیم:«وَانَّ الرَّاحِلَ الَيْكَ قَريبُ الْمَسافَةِ؛ و به يقين مسير آن كه به سويت مى آيد كوتاه است».[2]

اين عبارت بسيار كوتاه و پرمعنا از امام سجاد علیه السلام توجه همگان را به نزديك بودن مرگ و كوچ از دنيا كه سبب بيدارى و آگاهى است جلب کرده[3] و بى وفايى و كوتاهى عمر دنيا  را به همگان گوشزد می کند.[4]

لذا در کلام نورانی حضرت علی علیه السلام می خوانیم:« الرَّحِيلُ وَشِيكٌ؛كوچ كردن (از دنيا) سريع است».[5] که اشاره به نزديك بودن لحظه كوچ از دنياست.[6] «رحيل» به معنى کوچ کردن و  آغاز سفر است. حركت زود و سریع صورت مى گيرد ولى سفر خيلى طولانى است. [7]

در این میان از مسائلى كه همه مى دانند و غالباً از آن غافلند كوتاهى عمر دنياست؛ گويى تا چشم بر هم زنى كودكان جوان و جوانان پير و پيران از صحنه خارج مى شوند؛[8]  زیرا منازل و قصرهاى اين جهان پایدار  نيست و هنوز انسان دمى در آن نياسوده است بانگ «الرحيل » زده مى شود[9]

بدین ترتیب مسافرت از اين دنيا، مطلب شوخى و آسانى نيست، بلكه سخت و جدّى است، چرا كه تمام عوامل درونى و برونى ما فرياد «كوچ كنيد!» را برآورده اند، قواى درونى به سرعت تحليل مى رود، و عوامل بيرونى به فرسودگى نيروهاى جسمانى كمك مى كند، آفات، بلا و حوادث غير منتظره و انواع بيمارى ها نيز، آن را تشديد مى كند، و همه با زبان حال مى گويند: «كوچ كردن شما جدّى و شديد است».[10] به تعبیر حضرت علی علیه السلام «و ترحّلوا[11] فقد جدّ[12] بكم ؛ (از اين منزلگاه دنيا) كوچ كنيد! كه به شدّت براى كوچ دادن شما، اقدام شده است»[13]

يا به گفته آن شاعر با ذوق:

اهل دنيا چون مسافر، خفت و خوابى ديد و رفت                   در مسافرخانه دنيا، شبى خوابيد و رفت

خفته شب خواب هايى نغز و شيرين ديده بود                      بامدادان تا به هوش آمد همه پاچيد و رفت

صيحه اش ناگه بگوش آمد كه دكان تخته كن ور                بساطى چيده بود از هول جان برچيد و رفت

گو بر آراى پير غافل سر به غوغاى رحيل                همرهان بستند بار و كاروان كوچيد و رفت

خار زاراست اين جهان ليكن به سود آخرت                        را چيد و رفت![14]

آری دنيا گذرگاهى است نه جايگاه اقامت، بازار تجارتى است كه بايد همه از آن زاد و توشه بر گيرند و در هر زمان آماده رحيل و حركت باشند.[15]

اینگونه است که پيشوايان بزرگ دين، با عبارات مختلف به آنها هشدار مى دادند تا در خواب نمانند و به بيراهه كشيده نشوند.[16] لذا مى فرمودند: «تجهّزوا رحمكم اللّه فقد نودي فيكم بالرّحيل ؛ آماده حركت شويد خدا شما را رحمت كند، به يقين فرياد «كوچ كنيد» در ميان شما بلند است»[17] ،[18]

در احاديث اسلامى نيز درباره كوتاهى عمر دنيا تعبيرات و تشبيهات بيداركننده اى آمده است.از جمله در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى خوانيم:«الدُّنْيا ساعَةٌ فَاجْعَلُوها طاعة؛ دنيا ساعتى بيش نيست اين ساعت را در مسير اطاعت خدا قرار دهيد».[19]،[20]

در حديث ديگرى از امام زين العابدين على بن الحسين عليهما السلام مى خوانيم:« تمام آنچه در شرق و غرب جهان، درياها و صحراها، دشت ها و كوه ها آفتاب بر آن مى تابد در نزد اولياء الله و عارفان به حق خدا همچون بازگشت سايه هاست».[21]،[22]همان گونه كه سايه هايى كه به سوى غروب مى رود به سرعت برچيده مى شوند، عمر دنيا نيز چنين است.[23]

در كتاب تنبيه الخواطر آمده است كه حسن بن على عليه السلام بسيار به اين شعر شاعر تمثل مى جست: يا أهْلَ لَذّاتِ دُنْيا لا بَقاءَ لَها                        انَّ اغْتِراراً بِظِلّ زائِلٍ حُمُقٌ   ؛اى اهل لذت هاى دنيايى كه بقايى ندارد مغرور شدن به سايه اى كه به زودى زوال مى پذيرد احمقانه است.[24]

حافظ نيز در اين زمينه مى گويد:  مرا در منزل جانان چه جاى امن چون هر دم              جرس فرياد مى دارد كه بربنديد محمل ها[25]

آمادگی برای سفر آخرت

با این تفاسیر هم انسان باید آماده باشد و هم وسايل را آماده كند؛ لذا  غير از وسايل، مثل مركب و بار و بنه، بايد زاد و توشه نيز بردارد، چون رحيل و كوچ نزديك است و سفر دور،[26]و البته گردنه های سخت و منزلگاه هاى خوفناك آخرت در پیش.[27]

لذا امام صادق عليه السّلام در روايتى مى فرمايد: «؛ إنّ في القيامة خمسين موقفا كلّ موقف كألف سنة ممّا تعدّون؛ در قيامت پنجاه موقف است و هر موقفى به اندازه هزار سال از سال هاى دنيا به طول مى انجامد»،[28]و احتمالا در هر موقفى از اين مواقف يكى از اعمال واجبه مانند نماز و روزه و امر به معروف و نهى از منكر و يا گناهان كبيره.. مورد سؤال قرار مى گيرد كه صاحبان آنها بايد در شرايط سخت و هول انگيزى پاسخگو باشند. اگر از آنها به سلامت بگذرند راهى كانون رحمت خدا، بهشت برين مى شوند وگرنه گرفتار خواهند شد.[29]

آری دنيا مانند منزلگاهى است كه مسافران پياده شده اند تا آب بردارند و غذا تهيّه كنند، چرا كه راه طولانى است و آب و غذايى در آن نيست. در اين منزلگاه اگر به بازى مشغول شويم ناگاه بانگ رحيل برمى آيد كه برخيزيد وقت رفتن است و در آن صورت می بینیم كارى نكرده و توشه اى برنداشته ایم.[30]

در این زمینه کلام نورانی حضرت علی علیه السلام راه گشاست آنجا که می فرماید:« و استعدّوا للموت فقد أظلّكم ؛آماده مرگ باشيد كه بر شما سايه افكنده است».[31]

بديهى است منظور از استعداد و آمادگى براى مرگ اين نيست كه انسان دست از تلاش و كوشش بردارد و دنيا را رها سازد و در كنج خانه در انتظار مرگ بنشيند، بلكه منظور فراهم ساختن اعمال صالح بيشتر و بهتر و تهذيب نفس و تحصيل فضايل اخلاقى و تهيه «باقيات صالحات» است؛  به تعبير ديگر: «فراهم ساختن تمام امورى كه در زندگى جاويدان آخرت به درد انسان مى خورد.» جمله «فقد أظلّكم» (بر شما سايه افكنده است) اشاره به نزديكى آن است، زيرا تنها اشياى نزديك است كه بر انسان سايه مى افكند.[32]

قرآن مجيد نيز مى گويد: «وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى؛ زاد و توشه (براى سفر آخرت) برگيريد كه برترين زاد و توشه همان تقوا و پرهيزكارى است».[33] اینچنین است که  حضرت علی علیه السلام دنیا را دوران آمادگى و آخرت را میدان مسابقه توصیف می کند که  جايزه آن بهشت است و كار كسانى كه عقب بمانند به جهنّم ختم مى شود.[34]در واقع تمام جهان بينى اسلام درباره دنيا و آخرت در همين دو جمله خلاصه مى شود.[35]حال انسان اگر لحظه اى غفلت ورزد و آمادگى لازم را كسب نكند ديگر در ميدان آخرت كارى از او ساخته نيست.[36]

سبکبار شوید تا برسید

با این تفاسیر باید بار خود را سبك كرد ؛ زیرا پيش روى ما گردنه هاى صعب العبورى است كه جز سبكباران از آن نمى توانند بگذرند؛ لذا کلام امام سجاد علیه السلام مبنی بر «قَريبُ الْمَسافَةِ» در گرو سبک بار شدن انسان از گناه و معصیت است.[37]

 بی شک مهم ترين عامل بدبختى و شكست گروهى از انسان ها، سنگين كردن بار خويش از امورى است كه هرگز، در زندگى ساده دنيا، به آن نيازى نيست؛[38] لذا انسان وقتى مى خواهد سفر بيابانى برود لوازم تجمّلى با خود نمى برد و بارش را سنگين نمى كند. اگر بار سنگين باشد در همان سر بالايى اوّل در مى ماند. امّا كسانى كه ورزيده، چابك و سبكبال اند به سرعت از اين گردنه ها مى گذرند.[39]

در این میان  سفر آخرت، سفرى است بسيار پر فراز و نشيب و داراى گردنه هاى صعب العبور؛ تنها سبكباران مى توانند از اين راه بگذرند؛ همان كسانى كه در زندگى دنيا به حداقل قناعت كردند و از ثروت اندوزى و زندگى پر زرق و برق و سرشار از تجمّلات چشم پوشيدند؛ همچون مسافرى كه حداقل آب و غذاى لازم را براى سفر با خود مى برد و از فراز و نشيب ها به آسانى مى گذرد؛ نه همچون كسانى كه بر اثر خيالات خام، بارهاى سنگينى بر دوش گرفته اند كه در همان گردنه اوّل و دوّم مى مانند و از قافله جدا مى شوند و تلف مى گردند.[40]

چه خوش فرمود مولى على عليه السلام؛«تَخَفَّفوُا تَلْحَقوُا؛سبكبال و سبكبار باشيد كه اگر سبكبال بوديد به مقصد مى رسيد»؛ مفهوم اين جمله چنين است كه اگر سبكبار نشديد به مقصد نمى رسيد.[41]

لذا ، سبكباران به سوى بهشت مى روند، اما آنها زير بار سنگين ظلم در كنار جهنم زانو زده اند، نااميدانه به آنها نگاه مى كنند و حسرت مى برند![42] و چه خوب است انسان بارش را سبك گردانَد و زهد پيشه سازد تا بتواند از اين گردنه ها همچون اسبى بادپا بگذرد. [43]

به تعبیر شاعر: توئى مرغ سبك پرواز هشيار                        در اين ره رو چو آگاهان سبكبار

سبكباران به منزلها رسيدند                        كهن دزدان به غافل ها رسيدند[44]

خدا از رگ گردن نزدیک تر است

در فراز دیگر از دعای ابوحمزه ثمالی می خوانیم:«وَانَّكَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ الَّا انْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمالُ دُونَكَ؛و به يقين تو از مخلوقاتت دور نيستى مگر اينكه اعمال (بد) ايشان ميان تو و آنها جدايى اندازد»[45]

گفتنی است عشق به خدا هميشه در جان ما بوده و خواهد بود؛ايمان به خدا شعله جاويدانى است كه قلب و روح ما را گرم مى سازد.[46]لذا براى شناسايى خدا ما مجبور نيستيم راه هاى طولانى بپيماييم سرى به اعماق وجود خود مى زنيم، ايمان به او را در آن جا مى يابيم.[47]

خداوند در قرآن مجيد مخصوصا روى اين نكته تاكيد مى كند كه انسان بدون هيچ واسطه اى مى تواند با خداى خود تماس گيرد، با او سخن گويد، راز و نياز كند، حاجت بطلبد، تقاضاى عفو و توبه كند، اينها همه از آن او و در اختيار و قدرت او است.

با این تفاسیر می توان دریافت هيچ فاصله اى ميان خالق و خلق وجود ندارد از آن جهت که خداوند به ما از رگ گردن ما نزديك تر است[48]؛«وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ[49]؛ ما به انسان از رگ گردن او نزديك تريم»!  بى شك تعبيرى ظريف و زيباتر از اين براى قرب و نزديكى بين خالق و مخلوق، عابد و معبود و بنده و مولا وجود ندارد.[50]

هم چنین سوره«حمد» خود بيانگر اين واقعيت است چرا كه بندگان با خواندن اين سوره به طور مداوم در نمازهاى روزانه مستقيما با پروردگار خود ارتباط برقرار مى كنند، او را مى خوانند و بدون هيچ واسطه اى از او تقاضا مى كنند و حاجات خويش را مى طلبند.[51]

طرز استغفار و توبه در برنامه هاى اسلامى و همچنين هر گونه تقاضا از خداوند بزرگ كه دعاهاى ماثوره ما مملو از آن است همگى نشان مى دهد كه اسلام هيچگونه واسطه اى در اين مسائل قائل نشده است و اين همان حقيقت توحيد است.[52]

حتى مساله شفاعت و توسل به اولياء اللَّه نيز مقيد به اذن پروردگار و اجازه او است و تاكيدى است بر همان مساله توحيد.[53]

و بايد هم، چنين رابطه اى برقرار باشد، چرا كه او به ما از خود ما نزديك تر است، چنان كه قرآن مى گويد:«وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ ؛بدانيد خداوند ميان انسان و دل او قرار دارد»![54]

با اين حال نه او از ما دور است، و نه ما از او دوريم، تا نيازى به واسطه باشد، او از هر كس ديگر به ما نزديك تر است، در همه جا حضور دارد، و در درون قلب ما جاى او است.[55]

آری خداوندى كه قادر و عالم و حاضر مطلق است و در همه زمان ها و مكان ها حاضر است و در قلب همه انسان ها جاى دارد و از رگ گردن انسان به او نزديك تر است، ارتباط و دستيابى به او كار آسانى است. [56]

 ارتباط با خداوند، نه تنها براى همگان امكان پذير است؛ بلكه از ارتباط با پدر، مادر، همسر، خواهر، برادر و فرزند هم آسان تر است؛ زيرا به خاطر عدم محدوديّت ذات حق تعالى، انسان در هر لحظه اى مى تواند با او به گفتگو بنشيند؛ در حال خواب يا بيدارى، در حال ايستاده يا نشسته، در بيابان يا خيابان و خلاصه در هر زمان و مكان و تحت هر گونه شرايطى، امكان ار تباط با او وجود دارد.[57]

تو خود حجاب خودی!

از جمله مشكلات انسان حجاب هايى است كه جلوى فهم و درك او را مى گيرند. اینگونه است که حضرت علی علیه السلام مى فرمايد: حجاب هاى خودخواهى، تعصّب بيجا، كبر، شهوت، حبّ و بغض غيرالهى و ... را برداريد، تا انسان با كمك حجّت باطنى، يعنى عقل بتواند خوب و بد را تشخيص دهد و وقتى فهميد راه صحيح را در پيش گيرد.[58]

در تبیین این مسأله باید گفت فيض هستى لحظه به لحظه از سوى آن مبدأ فياض به مخلوقات مى رسد؛[59] توجه به اين حقيقت، از يك سو نياز مستمر ما را به ذات پاك او روشن مى كند، و از سوى ديگر پرده هاى ياس و نوميدى را از دل كنار مى زند و نیز غرور و غفلت را در هم مى شكند.[60]

حال نوبت انسان است كه دست طلب به دامان لطفش بزند و درهاى رحمتش را بگشايد و رستگارى را از او بطلبد ؛[61] لذا تا مرحله اى از تقوا در وجود انسان نباشد (مرحله تسليم در مقابل حق و پذيرش آنچه هماهنگ با عقل و فطرت است) محال است انسان از هدايت كتاب هاى آسمانى و دعوت انبياء بهره بگيرد.[62]

بنابراین در«فاعليت فاعل » هيچ نقصى نيست، بلکه نقص، در قابليت قابل است؛ آيات الهى، پيامبران بزرگ، اخبارى كه از امم پيشين رسيده، و خبرهايى كه از قيامت به آنها داده مى شود هر كدام حكمتى بالغ و رساست كه مى تواند در روح و جان آنها اثر بگذارد اگر كمترين آمادگى روحى وجود داشته باشد.[63]

بدین ترتیب هنگامى كه فاعليت فاعل با قابليت قابل بياميزد نتيجه قطعى و حتمى است.[64]و روشن است كه خداوند، نسبت به هيچ كس، عداوت و كينه اى ندارد. كه بر دل و گوش انسان مهر نهد و بر چشم او پرده بيفكند، اين در واقع آثار اعمال آنها است، كه به صورت حجاب ها و پرده ها در مى آيد و حواسّ او را مى پوشاند، و از درك حقيقت باز مى دارد.[65]

در این میان اعمال انسان و صفات شيطانى او، حجابى ضخيم در برابر چشمانش مى شود به گونه اى كه هرگز حضور خود را در پيشگاه خدا احساس نمى كند؛ همان گونه كه در دعاى معروف امام سجّاد عليه السلام در دعاى ابوحمزه ثمالى مى خوانيم:««وَانَّكَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إلَّا انْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمالُ دُونَكَ؛تو هرگز از مخلوقات خود پنهان نيستى مگر اين كه اعمال آنها حجابى در برابر تو گردد!»[66]

به عنوان نمونه پاره اى از اعمال انسان ها مانند تكبّر در برابر حق و لجاجت و تعصّب شديد، به صورت حجاب و پرده تاريكى بر قلب انسان مى افتد و او را از مشاهده جمال زيباى حق باز مى دارد. در واقع اعمال و صفات زشت خود آنهاست كه «حجاب » آنها مى شود[67] بدین نحو که  صداى واعظ درون، در ميان غوغاى هوا و هوس ها خاموش مى شود و فطرت پاك الهى، بر اثر اعمال زشت، در حجاب فرو مى رود و قلب پاك خداداد، به خاطر هوسرانى ها زنگار مى گيرد و اين عين اختيار است.[68]

به عبارت روشن تر اعمال و صفات ظلمانی آثارى دارد كه خواه ناخواه دامن انسان را مى گيرد، پرده بر چشم و گوش و عقل او مى افكند، و او را به ضلالت مى كشاند، اين گونه رذیلت های اخلاقی  در سایۀ اختيار بندگان و آزادى اراده آنها صورت می گیرد.[69]

و حافظ چه خوش سروده:

ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست                     تو خود حجاب خودى حافظ از ميان برخيز[70]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir      


[1] كليات مفاتيح نوين ؛ ص718.

[2] همان.

[3] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 5 ؛ ص446.

[4] همان ؛ ج 13 ؛ ص469.

[5] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص467.

[6] همان ؛ ج 9 ؛ ص463.

[7] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص176.

[8] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 13، ص 470.

[9] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص513.

[10] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 3، ص: 43.

[11]«ترحّلوا» از مادّه« رحلت» به معناى مسافرت و كوچ كردن از محلّى به محل ديگر است.

[12] « جدّبكم»،« جدّ» از مادّه« جدّ» به معناى سرعت در چيزى است و به معناى« اهميّت دادن» نيز به كار مى رود و اين تعبير هنگامى كه در مورد مسافرت به كار رود به معناى« سفرهاى سريع» است.

[13] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص42.

[14] همان ؛ ج 5 ؛ ص636.

[15] همان ؛ ج 5 ؛ ص446.

[16] همان.

[17] نهج البلاغه؛ خ 204.

[18] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 5 ؛ ص466.

[19] بحارالانوار؛ ج 74؛ ص 166؛ح 2.

[20] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص471.

[21] بحارالانوار؛ ج 1؛ ص 144.

[22] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص471.

[23] همان.

[24] همان.

[25] همان.

[26] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص176.

[27] همان.

[28]  بحار الانوار؛ ج 7؛ ص 126؛ ح 3.

[29] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 8 ؛ ص72.

[30] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص125.

[31] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص43.

[32] همان.

[33] سورۀ بقره؛ آيه 197.

[34] «السَبَقَةُ الجَنَّةُ وَالغايَةُ النّارُ»،( انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص82).

[35] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص82.

[36] همان.

[37] همان؛ص177.

[38] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 2 ؛ ص19.

[39] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص177.

[40] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 6 ؛ ص435.

[41] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص118.

[42] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) ؛ ص209.

[43] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص177.

[44] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج 1 ؛ ص337.

[45] كليات مفاتيح نوين ؛ ص718.

[46] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص35.

[47] همان.

[48] تفسير نمونه ؛ ج 16 ؛ ص336ا

[49] سورۀ ق؛آیۀ 16.

[50] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 1 ؛ ص275.

[51] تفسير نمونه ؛ ج 19 ؛ ص368.

[52] همان.

[53] همان؛ص 369.

[54] سورۀ انفال؛ آیۀ 24.

[55] تفسير نمونه ؛ ج 19 ؛ ص369.

[56] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج 2 ؛ ص105.

[57] همان؛ ص 106.

[58] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص27.

[59] پيام قرآن ؛ ج 4 ؛ ص79.

[60] تفسير نمونه ؛ ج 23 ؛ ص138.

[61] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 7 ؛ ص632.

[62] تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص68.

[63] همان ؛ ج 23 ؛ ص22.

[64] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 7 ؛ ص632.

[65] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص73.

[66] همان ؛ ج 1 ؛ ص363.

[67] همان ؛ ج 2 ؛ ص329.

[68] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 3، ص 656.

[69] تفسير نمونه ؛ ج 19 ؛ ص466.

[70] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص27.

captcha