سیری درآموزه های حضرت زینب (سلام الله علیها) از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

سیری درآموزه های حضرت زینب (سلام الله علیها) از منظر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی


حضرت زينب (سلام الله علیها) و شکر خدا حتی در سختی ها/ دفاع از فرهنگ ایثار و شهادت طلبی/تجلی قرآن در خطبه های حضرت زینب(سلام الله علیها)/ روش شناسی حضرت زینب(سلام الله علیها) در مواجهه با مستکبر/ حضرت زینب(سلام الله علیها)؛ بهترین الگو برای مدافعان حریم امامت و ولایت است‌

چه كسى مى تواند انكاركند كه در پيشرفت اسلام زنان بزرگ و با شخصيتى همچون بانوى اسلام فاطمه زهرا و زينب كبرى سلام الله علیهما و جمعى از دیگر زنان مبارز و دانشمند شركت داشته اند، و براى پيشرفت اسلام و اجراى حق و عدالت بزرگترين فداكارى را به خرج داده اند و با ايمانى محكم و تفكرى عالى، و با تمام وجود در اين مسير حرکت کردند.[1]

در این بین، زینب کبری آن بانویی است که هنگام غروب روز عاشورا در سخت ترين لحظات حرم آل پيامبر صلى الله عليه و آله، پناهگاه اين مصيبت ديدگان بودند و همه غم ها را به دل و جان خرید و همه دشوارى ها را بر خويش هموار ساخت، تا ديگران را آرام كند. حال سزاوار است معارف و آموزه های آن بانوی بزرگ اسلام مورد واکاوی قرار گیرد.[2]

حضرت زينب سلام الله علیها و شکر خدا حتی در سختی ها

شكرگزارى همان قدردانى از نعمت است، خواه در عمل باشد يا به وسيله زبان و يا به قلب،[3]لیکن شكرگزارى باید مستمر و مداوم باشد، تا انسان مسير تكاملى خود را طى كند.[4] لذا «شَكُور» صيغه مبالغه، به معناى بسيار شكرگزار، فزونى شكرگزارى را مى رساند، كه همان تكرار شكر و تداوم آن با[5]قلب و لسان و اعضاء است. [6] و تداوم شکر  در مسير تكامل و پيشرفت روحانى و قرب الى الله ضروری  است [7]

اینگونه است که وقتی  یزید پس از واقعۀ عاشورا با آن اشعار کفرآمیز، اندیشه‌های باطل خود را آشکار ساخت و همگان فهمیدند که مبارزه امام حسین علیه السلام در برابر یزید، مصاف جبهه حق و باطل بوده است، زینب کبری سلام الله علیها، آن بزرگ پرچمدار نهضت عاشورا با کمال شهامت برخاست و خطبه اى غرّا خواند و فرمود: «أَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ وَآلِهِ أجْمَعينَ...؛ حمد وسپاس مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است و درود خدا بر فرستاده خدا و بر خاندانش باد.»[8]

و یا در روايتى آمده است: هنگامى كه امام حسين عليه السلام تنها شد به خيمه فرزندش امام زين العابدين عليه السلام رفت. و دید عمّه اش زينب سلام الله علیها از او پرستارى مى كند. وقتی  امام حسين عليه السلام از حال فرزندش پرسيد: او حمد الهى را بجا آورد.[9]

حضرت زینب کبری سلام الله علیها نمونه ای از مؤمنان راستين به شمار می رود كه نه به هنگام نعمت گرفتار غرور و غفلت مى شوند و نه به هنگام مصيبت، گرفتار يأس و نوميدى، بلکه نعمت را از خدا مى دانند و شكر به درگاه او مى برند، و مصيبت را آزمون و امتحان، و صبر مى كنند و با تکرار حمد الهی  رو به درگاه او مى آورند.[10]

آری آن حضرت نماد بارز جمله «صبرا في شدّة» است که به استقامت و شكيبايى در برابر شدائد روزگار و حوادث ناگوار اشاره دارد کسانی كه به مصداق «إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»[11] خود را از آن خدا مى دانند و جايگاه امن و امان و روح و ريحان را سراى آخرت مى شمرند؛ نه اين دنيا را. لذا در حديثى از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مى خوانيم كه فرمود: «الإيمان نصفان؛ نصف فى الصّبر و نصف في الشّكر؛ ايمان دو نصف است؛ نيمى از آن صبر است و نيمى از آن شكر (صبر در برابر مشكلات و ناملايمات و شكر در برابر نعمتها)».[12]و به راستی که زینب کبری سلام الله علیها تبلور عینی این حدیث نبوی به شمار می آید.[13]

آرى انجام كارهاى بزرگ و سرنوشت ساز نياز به روحيّه عالى، ايمان قوى، و آمادگى كامل و شکرگزاری در سختی ها دارد، لذا می بینیم زينب كبرى كه شب عاشورا طاقت تحمّل شنيدن خبر شهادت برادر را نداشت، روز يازدهم دست زير جسد خونين برادر كرد و كمى از زمين بلند نمود و عرض كرد: خداوندا اين قربانى را از خاندان پيامبرت قبول فرما![14]

لذا يكى از مسائل حيرت انگيز داستان كربلا روحیۀ صبر و شکرگزاری حضرت زينب كبرى سلام الله علیها است؛ زنى كه داغ شش برادر و دو فرزند و دهها نفر از بستگان و اصحاب باوفاى پدرش را ديده و بايد چنان پريشان و افسرده حال و ناتوان باشد كه حتى سخن گفتن عادى خويش را فراموش كند. امّا مى بينيم همچون شيرى مى غرّد و همچون طوفانى سهمگين مى خروشد و سيلى از ملامت و سرزنش را به سوى بى وفايان كوفه سرازير مى سازد و قلوب و عواطف را تسخير مى كند و بذر انقلاب را بر ضدّ حكومت جائر بنى اميّه در سرزمين دلها مى پاشد؛ و در عین حال حمد و سپاس الهی را به جای می آورد. آفرين و هزاران آفرين مى گوييم و مى دانيم كه او زاده على شير خدا و فاطمه سلام الله علیهما بانوى بزرگ و شجاع اسلام است.[15]

دفاع از فرهنگ ایثار و شهادت طلبی

گفتنی است مقام «شهيد» در اسلام والاترين مقام است [16]و در فضيلت شهادت، همين بس كه در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مى خوانيم آن حضرت مشاهده كرد كسى دعا مى كند و عرض مى كند: «اللّهمّ إنّي أسألك خير ما تسئل فاعطني أفضل ما تعطي؛ خداوندا من بهترين چيزى كه بندگانت از تو مى خواهند را از تو مى طلبم، پس بهترين عطايت را به من ارزانى دار».[17]پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «إن استجيب لك اهريق دمك في سبيل اللّه؛ هر گاه دعاى تو مستجاب شود در راه خدا شهيد خواهى شد».[18]،[19]

امروزه نيز دشمنان اسلام بيشترين وحشت را از فرهنگ شهادت و شهادت طلبى دارند چرا كه گاه يكى از شهادت طلبان نقشه هاى پيچيده و پر خرج آنها را نقش بر آب مى كند، اين در حالى است كه آنها توان مقابله به مثل، نسبت به فرهنگ شهادت را ندارند و سلاحى كه بتوان از آن در برابر اين فرهنگ دفاع كرد در خود نمى بينند.[20]

در این بین نقش پیام آور خون شهیدان دشت نینوا، در تبیین و ترویج فرهنگ شهادت ستودنی است؛ لذا آن  حضرت در خطبه تاریخی خود در  کاخ یزید فرمود:« وَلَتَرِدَنَّ عَلى رَسُولِ اللَّهِ بِما تَحَمَّلْتَ مِنْ سَفْكِ دِماءِ ذُرِّيَّتِهِ، وَانْتَهَكْتَ مِنْ حُرْمَتِهِ فِي عَتْرَتِهِ وَ لُحْمَتِهِ، حَيْثُ يَجْمَعُ اللَّهُ شَمْلَهُمْ، وَيَلُمُّ شَعْثَهُمْ، وَيَأْخُذُ بِحَقِّهِمْ؛ به يقين با حمل بارى كه از ريختن خون فرزندان رسول خدا و هتك حرمت آن حضرت در ارتباط با خاندان و جگر گوشه هايش بر دوش دارى، بر رسول خدا وارد خواهى شد؛ در آن جا خداوند آنان را گرد خواهد آورد و پريشانى آنها را بر طرف خواهد ساخت و داد آنها را بستاند (آرى،)«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِى سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ[21]؛ گمان مبر آنان كه در راه خدا كشته شده اند، مرده اند، بلكه زندگان جاويدند و نزد پروردگارشان روزى مى خورند»[22]

تجلی قرآن در خطبه های حضرت زینب (سلام الله علیها)

تجلی قرآن در خطبه های حضرت زینب (سلام الله علیها) به وضوح قابل مشاهده است. به عنوان نمونه آن حضرت در خطبه ای تاریخی در  کوفه،  پس از حمد و ثناى الهى و درود بر محمد و خاندان پاكش چنين فرمود:«أَمّا بَعْدُ يا أَهْلَ الْكُوفَةِ...إِنَّما مَثَلُكُمْ كَمَثَلِ الَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ؛امّا بعد! اى كوفيان! ...شما همانند آن زنى هستيد كه رشته خود را پس از بافتن وتابيدن وا مى تابيد. شما سوگندهايتان را دستاويز فساد ميان خود قرار داده ايد..»[23] که این قسمت از  خطبه از کلام وحی اقتباس شده است؛ لذا خداوند در قران می‌فرماید: «لَا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکَاثًا تَتَّخِذُونَ أَیْمَانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ ؛[24] و مانند آن [زنى‌] که رشته خود را پس از محکم بافتن، [یکى یکى‌] از هم مى‌گسست مباشید که سوگندهاى خود را میان خویش وسیله [فریب و] تقلّب سازید» [25]

و یا در فراز دیگر از آن خطبۀ تاریخی می خوانیم: « أَلا بِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ علیکم وَفِي الْعَذابِ أَنْتُمْ خالِدُونَ. ؛ براستي که بد توشه اي براي خود پيش فرستاديد که خشم خدا بر شماست. و براى هميشه در عذاب جهنم خواهيد ماند. »[26] که این فراز نیز ناظر برکلام الهی در قران کریم است که می خوانیم: « تَرى کَثیراً مِنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذینَ کَفَرُوا لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ[27] ؛ بسیاری از آنها را می‌بینی که کافران( و بت پرستان ) را دوست می‌دارند( و با آنها طرح دوستی می‌ریزند) نفس (سرکش) آنها، چه بد اعمالی از پیش برای(معاد) آنها فرستاد! که نتیجه آن، خشم خداوند بود و در عذاب(الهی) جاودانه خواهند ماند.» [28]

هم چنین در قرآن کریم آمده است:«وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ ؛[29] آنها كه كافر شدند (و راه طغيان پيش گرفتند) تصور نكنند اگر به آنان مهلت مى دهيم به سود آنها است، ما به آنان مهلت مى دهيم كه بر گناهان خود بيفزايند و عذاب خوار كننده اى براى آنها مى باشد.»[30]

از آيات قرآن مجيد استفاده می شود كه خداوند گنهکارانی که در گناه و عصيان، غرق شوند و طغيان و نافرمانى را بمرحله نهايى برسانند، خداوند آنها را بحال خود وامى گذارد و به اصطلاح به آنها ميدان ميدهد تا پشتشان از بار گناه سنگين شود و استحقاق حد اكثر مجازات را پيدا كنند.[31]

حال در خطبه اى كه بانوى شجاع اسلام زينب كبرى (سلام الله علیها) در شام در برابر حكومت خودكامه جبار، ايراد كرد، استدلال به اين آيه را در برابر يزيد طغيانگر كه از مصاديق روشن گنهكار غير قابل بازگشت بود، مورد اشاره قرار گرفت  آنجا كه مى فرمايد: «تو امروز شادى مى كنى و چنين مى پندارى كه چون فراخناى جهان را بر[32]ما تنگ كرده اى و كرانه هاى آسمان را بر ما بسته اى و ما را همچون اسيران از اين ديار به آن ديار می برى، نشانه قدرت تو است، و يا در پيشگاه خدا قدرت و منزلتى دارى و ما را در درگاه او راهى نيست؟! اشتباه ميكنى، اين فرصت و آزادى را خداوند بخاطر اين به تو داده تا پشتت از بار گناه، سنگين گردد و عذاب دردناك در انتظار تو است ... بخدا سوگند، اگر مسير حوادث زندگى، مرا همچون زن اسير، در پاى تخت تو آورد، تصور نكنى كه در نظر من كمترين شخصيت و ارزش دارى، من ترا كوچك و پست و درخور هر گونه تحقير و ملامت و توبيخ مى شمرم ... هر كار از دستت ساخته است انجام ده، بخدا سوگند هرگز نور ما را خاموش نتوانى ساخت و وحى جاودانه و آئين حق ما را محو نخواهى كرد، تو نابود می شوى و اين اختر تابناك هم چنان خواهد درخشيد».[33]

گفتنی است در قرآن کریم،  آخرين مرحله كفر اینگونه بیان شده است:«ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ؛ سپس سرانجام كسانى كه اعمال بد انجام دادند بجايى رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند، و از آن بدتر به استهزاء و مسخره كردن آن برخاستند»[34]

آرى گناه و آلودگى همچون بيمارى خوره به جان انسان مى افتد، و روح ايمان را مى خورد و از بين مى برد، و كار به جايى مى رسد كه سر از تكذيب آيات الهى در مى آورد، و از آن هم فراتر مى رود، و او را به استهزاء و سخريه پيامبران و آيات الهى وامى دارد، و به مرحله اى مى رسد كه ديگر هيچ وعظ و اندرز و انذارى مؤثر نيست و جز تازيانه عذاب دردناك الهى راهى باقى نمى ماند![35]

مروری بر صفحات تاريخ زندگى بسيارى از ياغيان و جانيان نشان مى دهد كه آنها در آغاز كار چنين نبودند حد اقل نور ضعيفى از ايمان در قلب آنها مى تابيد ولى ارتكاب گناهان پى در پى سبب شد كه روز به روز از ايمان و تقوا فاصله بگيرند و سرانجام به آخرين مرحله كفر برسند.[36]

در خطبه معروف حضرت زينب شير زن كربلا سلام الله علیها كه در شام در مقابل يزيد ايراد فرمود نيز مضمون اصلی آيه به خوبی مورد توجه قرار گرفته است؛[37]زيرا آن حضرت هنگامى كه ديد يزيد با گفتن كلمات كفرآميز و اشعار معروف «لعبت هاشم بالملك ...» كه بيانگر عدم ايمان او به اساس اسلام بود همه چيز را به سخريه گرفته، بعد از حمد الهى و درود بر پيامبر صلی الله علیه و آله چنين فرمود: «صدق اللَّه كذلك يقول ثم كان عاقبة الذين اساؤا السوأى ان كذبوا بآيات اللَّه و كانوا بها يستهزءون ...؛يعنى اگر تو امروز با اين اشعار كفرآميز اسلام و ايمان را انكار مى كنى و به نياكان مشركت كه در جنگ بدر به دست مسلمانان كشته شدند مى گويى اى كاش بوديد و انتقام گيرى مرا از خاندان بنى هاشم مى ديديد، جاى تعجب نيست اين همان چيزى است كه خدا فرموده كه مجرمان سرانجام آيات ما را تكذيب مى كنند»[38]،[39]

روش شناسی حضرت زینب (سلام الله علیها) در  مواجهه با مستکبر

افراد مستكبر[40] خواهان اين هستند كه ديگران در مقابل آنها ذليل و حقير و فقير و ناتوان باشند[41] اما مؤمنان بايد بيدار باشند و فريب اين صحنه سازی هاى كهنه را نخورند، و هرگز مرعوب و مفتون نشوند.[42]

امروزه كفار مستكبر و ظالم براى اظهار وجود، يا مرعوب ساختن مستضعفان و محرومان جهان دست به يك سلسله تلاش ها و تبليغات و كنفراس ها و ديد و بازديدهاى سياسى و مانورهاى نظامى و عقد قراردادها و پيمان ها، با هم مسلكانشان، مى زنند، تا جو مساعدى براى پيشبرد اهداف شوم خود فراهم سازند، همانگونه که یزید اینگونه عمل کرد.[43] لذا دشمن تلاش كرد تا حضرت زینب سلام الله علیها را به تسليم وادار كند لیکن آن بانوی بزرگ اسلام حسرت شنيدن يك كلمه حاكى از پشيمانى يا ضعف را بر دل دشمن باقى گذاشت.[44] چرا که ذلّت ناپذيرى، نستوهى و قهرمانانه سخن گفتن با مستکبر از جمله عالى ترين خصيصه های زینب کبری سلام الله علیها است.[45]

اینگونه است که آن حضرت در پاسخ ابن زياد، آن مرد سفّاك بى رحم و خطرناك، با يك دنيا شجاعت فرمود: «ما رَأَيْتُ إِلّا جَميلًا؛ جز خوبى (و شجاعت و عظمت) در كربلا نديدم».[46]

و یا اینکه در خطبه ای آتشين در شام در برابر یزید گفت: «اگر حوادث سخت روزگار، مرا در شرايطى قرار داد كه مجبور شوم با تو صحبت كنم، من تو را موجودى كوچك و بى مقدار مى دانم و در خور هر گونه توبيخ و سرزنش .... آنچه در توان دارى انجام ده؛ ولى هرگز نمى توانى نور ما را خاموش كنى و آثار ما را محو نمايى!».[47]،[48]

هم چنین زينب دختر على بن ابى طالب عليه السلام در خطبه ای دیگر در برابر یزید به عنوان نماد استکبار آن برهه از تاریخ اینگونه فرمود: «...أَظَنَنْتَ يا يَزِيدُ حَيْثُ أَخَذْتَ عَلَيْنا أَقْطارَ الْأَرْضِ وَآفاقَ السَّماءِ، فَأَصْبَحْنا نُساقُ كَما تسُاقُ الأُسارى أَنَّ بِنا عَلَى اللَّهِ هَواناً، وَبِكَ عَلَيْهِ كَرامَةً ... فَمَهْلًا مَهْلًا، أَنَسِيتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ:«وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَيْرٌ لّاَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ؛[49] ای یزید! آیا تو گمان می‌کنی که اگر زمین و آسمان را بر ما تنگ بگیری و ما را مثل کنیزان اسیر کنی، ما را نزد خدا خوار کرده‌ای و برای تو کرامتی است... پس آرام باش و صبر کن! آیا گفته ی خدای تعالی را فراموش کرده ‌ای که: آنان که راه کفر را در پیش گرفتند، گمان نبرند مهلتی که به ایشان داده‌ایم، به نفع و سود آنهاست، این مهلت فقط به منظور آن است که بار گناهشان سنگین­‌تر و بیشتر شود و عذابی دردناک برای آن مهیا کرده‌ایم.»[50]

بی تردید روش عزتمندانه زينب سلام الله علیها در مواجهه با مستکبران منبعث از روش  حضرت علی و فاطمه زهر سلام الله علیهما در مواجهه با مستکبران است؛ بی جهت نیست که زینب کبری سلام الله علیها با خطابه آتشينش در بازار كوفه و مجلس يزيد، لرزه بر اندام جنايتكاران بنى اميّه افكند و پايه هاى كاخ حكومت غاصبانه آنها را متزلزل ساخت و بذرهاى انقلاب را بر ضد اين حكومت جبار و جائر در قلوب مردم كوفه و شام پاشيد.[51]

سخن آخر:(حضرت زینب (سلام الله علیها)؛ بهترین الگو برای مدافعان حریم امامت و ولایت است)

در خاتمه باید گفت شام بر اثر خطبه هاى زينب كبرى سلام الله علیها به كلّى دگرگون گرديد و از همان جا بذرِ انقلاب بر ضدِّ بنى اميّه پاشيده شد[52]لذا بنى اميّه در تمام جهان اسلام رسوا گشت و خطرى كه از سوى آنان اسلام و قرآن را تهديد مى كرد، به بركت خون هاى شهيدان و خطابه هاى پیام آور عاشورا حضرت زینب سلام الله علیها دفع شد.[53]

لذا آن هایی که این شائبه را مطرح می کنند که اسلام عملا آيين مردان است و زنان در آن به حساب نيامده اند باید در این مسأله  تجدید نظر کنند؛ زیرا زنان در مواقع حساس به سهم خود در پيشبرد اهداف اسلامى و دفاع از حریم امامت و ولایت همراه مردان در برابر دشمن مى ايستاده اند، که صفحات درخشان زندگى زينب كبرى سلام الله علیها و زنان ديگرى كه در تاريخ اسلام، گام بر جاى گام هاى آنها نهاده اند، گواه اين حقيقت است.[54]

 

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir


[1] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه، متن وترجمه(ج 1)، ص: 390.

[2] كليات مفاتيح نوين ؛ ص605.

[3] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص88.

[4] تفسير نمونه ؛ ج 17 ؛ ص38.

[5] لغات در تفسير نمونه ؛ ص317.

[6] همان؛ ص 318.

[7] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص64.

[8] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص598.

[9] همان ؛ ص502.

[10] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص537.

[11] سورۀ بقره؛ آيه 156.

[12] بحار الانوار؛ ج 74؛ ص 151.

[13] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 7 ؛ ص569.

[14] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص403.

[15] همان ؛ ص565.

[16] تفسير نمونه ؛ ج 23 ؛ ص443.

[17] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 5 ؛ ص247.

[18] مستدرك الوسائل؛ ج 11؛ ص 13؛ ح 21.

[19] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 5، ص 248.

[20] همان.

[21] سورۀ آل عمران؛ آيه 169.

[22] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص601.

[23]همان ؛ ص562.

[24] سورۀ نحل؛ ۹۲.

[25] تفسير نمونه ؛ ج 11 ؛ ص375.

[26] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص561.

[27] سورۀ مائده؛ آیۀ۸۰.

[28] تفسير نمونه ؛ ج 5 ؛ ص42.

[29] سوره آل عمران ؛آيه 178.

[30] تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص182.

[31] همان.

[32] همان.

[33] همان؛ ص 184.

[34] همان ؛ ج 16 ؛ ص374.

[35] همان.

[36] همان.

[37] همان.

[38] ر.ک: بحار الانوار؛ج45؛ ص 157 .

[39] تفسير نمونه ؛ ج 16 ؛ ص374.

[40] منظور كسانى است كه در برابر دعوت انبياء به آئين حق استكبار جستند، و از پذيرش دعوت آنها سر باز زدند،( تفسير نمونه ؛ ج 19 ؛ ص517).

[41] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص32.

[42] تفسير نمونه ؛ ج 20 ؛ ص16.

[43] همان.

[44] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص32.

[45] همان.

[46] همان ؛ ص25.

[47] بحارالانوار؛ج45؛ ص 133- 135.

[48] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص25.

[49] سورۀ آل عمران؛ آيه 178.

[50] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص599.

[51] زهرا (سلام الله علیها) برترين بانوى جهان ؛ ص142.

[52] كليات مفاتيح نوين ؛ ص611.

[53] همان.

[54] تفسير نمونه ؛ ج 2 ؛ ص590.

captcha